وکیل ، وکالت ، مشاوره حقوقی در مشهد
مشاوره حقوقی تلفنی ، حضوری با وکیل پایه یک با سالها تجربه
| |||||||||
همان وقت به مادرم گفتم که او يک قوطي به من داد.
6-با توجه به ضربات متعددي که به بدن مقتول وارد شده و بيش از 20 ضربه گزارش گرديده به ويژه اين که مقتول بزرگتر از متهم ميباشد، ايجاد اين ضربات از طرف نوجواني کـه بـلـوغـش هنوز روشن نيست، امري غيرطبيعي است و به ذهن ميرسد که يا بايد ناراحتي رواني داشته باشد و يا افراد ديگري در قضيه دخيل باشند و جالب توجه اين که متهم به قتل هيچ ضربهاي و حتي خراشي نديده است
دادگاه با تعيين وقت مجدد در تاريخ 16 مهر 1385 با حضور متهم و وکيل وي (نماينده دادستان و رئيس دادگستري) و مأموران کلانتري جلسه بازسازي مجدد صحنه قتل را تشکيل و مقرر کرد، متهم تمامي
دادگاه در وقت فوقالعاده در تاريخ 8 اسفند 1385 تشکيل جلسه داده و از متهم نيز نشاني دقيق احمد ت و علي را مطالبه نموده که اظهارداشته من آدرس همسايگان متوفا را نميدانم. آدرس شوهر عمهام را نيز دقيقاً نميدانم؛ ولي به او اطلاع ميدهم که به آگاهي و دادگاه بيايد. من قبلاً گفته بودم که 2 نفر به نام احـمـد ت و عـلـي در قـتـل شـرکت داشتهاند و ... (ص 547.) از 2 نفر از مطلعان تعرفه شده به نام هاي حسين .الف فرزند حبيب 20 ساله اهل و ساکن اردکان و سيد مهدي. خ فرزند سيد اسماعيل 20 ساله در اداره آگاهي تحقيق به عمل آمده که حسين. الف به شرح صفحه 602 پرونده چنين گفته است حدود 3 الي 4 روز قبل از قتل اسماعيل. ش حوالي غروب آفتاب من به همراه سيد مهدي. خ جلوي پارک نشسته بوديم که متوجه شديم يک دستگاه موتورسيکلت کاوازاکي قرمز که يک نفر آنها شخصي معروف به احمد ت و ديگري اسماعيل. ش و ديگري فردي ناشناس به مشخصات موهاي فرفري رنگ و صورتي زرد و هيکل درشت بود، جلوي منزل احمد تاشا ايستادند و اسماعيل پياده شد... يکي از 2 نفر راکب موتورسيکلت به اسماعيل. ش گفت اگر صبح فهميدم تو اين حرف را درباره زن من زدهاي، تو را بيچاره ميکنم و گفت که حالا برو بعداً ميپرسم و خبرت ميکنم و رفتند. بعد از آن اسماعيل. ش پيش ما آمد و نشست. در حال گريه کردن بود که از او پرسيديم کجا بودي و چرا گريه ميکنيم، او حرفي نزد. بعد از آن مادر وي پيش ما آمد و او را صدا کرد. در حالي که مادرش به او نزديک ميشد او هم عقب عقب ميرفت و مادرش از وي پرسيد که بعدازظهر تا حالا کجا بودي و او هم جوابي نميداد. مادرش به او ميگفت، بيا به خانه برويم و او جواب داد، نميآيم. مادرش گفت آيا خانهاي داري که شب به خانه نميآيي. شب کجا ميروي و اسماعيل در جواب گفت که من خانه دارم و نميآيم. سپس مادرش به او گفت، به برادرت ميگويم که تو را ادب کند و با مادرش به خانه رفت. در ادامه از سيد مهدي. خ تحقيق شده که اظهار داشته، چيزي نديدهام و اطلاعي ندارم (ص 604.) ضمن اينکه محمد علي. چ فرزند محمدرضا 67 ساله نيز اظهار نموده است که حبيب. الف را ميشناسد؛ ولي فرزندش را نـمـيشـنـاسـد. رئـيس دادگاه به شرح صفحه 606 پرونده به پليس آگاهي شهرستان اردکان نوشته است، با اعزام يکي از مأموران مجرب آگاهي اردکان در زمان وقوع قتل از صحنه بازديد کرده است و مشاهدات خود را درخصوص اينکه آيا در صحنه وقوع قتل به جز اثر کفش مقتول و متهم فعلي پرونده مهدي. پ اثر لاستيک دوچرخه، اثر کفش يا اثر پاي فرد ديگري يا اثر لاستيک موتورسيکلت به چشم ميخورده، مشهود بوده است يا خير و چنانچه از صحنه فيلمبرداري شده است، فيلم مربوط جهت ملاحظه ارسال شود و آيا لباسهاي مهدي. پ بررسي شده است که آيا اثر خون در داخل جيب لباسهاي وي بوده است يا خير، که آيا مقداري از مسير چاقوي خون آلود داخل لباسهاي خود حمل کرده است يا خير اعلام کرده است. در ادامه از زينب. ک 41 ساله اهل اهواز ساکن اردکان خواهر محمد ت (که بايد همان احمد ت ذکر شده باشد) بازجويي به عمل آمده، وي گفته است که ايشان 5 الي 6 سال پيش از اردکان رفته است و اکنون در اهواز منزل برادرش داريوش ت ميباشد (ص 612.) از عصمت. ف فرزند حسن 38 ساله همسر احمد ت نيز تحقيق گرديده (ص 616)، گفته است مدت 7 سال است که از وي خبري ندارم و هيچگونه خرجي به من نميدهد و هيچ اطلاعي ندارم. رئيس شعبه 101 دادگاه عمومي جزايي اردکان نيابت قضايي براي شناسايي و جلب متهم محمد ت (ک) به دادسراي عمومي و انقلاب اهواز صادر و مأموران پليس آگاهي اردکان را جهت راهنمايي لازم اعزام نموده است (ص 638.) پليس آگاهي و مبارزه با موادمخدر شهرستان اردکان به شرح صفحه 659 پرونده اعلام نموده محمد ت متهم پرونده شخصاً خود را به اين يگان معرفي کرده است. دادگاه به تاريخ 14 اسفند 1386 (ص 660) از متهم محمد ت با حضور مهدي. پ تحقيق نموده است و بيان داشته که من اسماعيل.ش را نميشناختم و مهدي. پ را که در جلسه دادگاه است، نميشناسم. من حدود چهار پنج سال قبل به علت مظنونيت به سرقت مغازه موسوي (آتاري فروش) در آگاهي اردکان بودم و شخصي را به آنجا آوردند. در دفتر نگهباني به آقاي (خ) مسئول آگاهي گفتم، چرا اين آقا را آوردهاند، گفت اين شخص قتل انجام داده و کلاً در دفتر نگهباني ميگفتند قتل انجام داده، قاتل بچه سال بود و مرا در آگاهي
سپس دادگاه ختم رسيدگي را اعلام و به موجب دادنامه شماره 87/161 مورخ 15 ارديبهشت 1387 با توجه به دلايل احصايي در متن شامل شکايت اوليايدم مرحوم و تقاضاي قصاص از ناحيه آنها با وکالت بعدي محمدحسين. ن، گزارشات و تحقيقات مرجع انتظامي (مديريت آگاهي)، اظهارات شهود و مطلعان مبني بر مشاهده متهم در حال فرار و دستگيري متهم، لحظاتي پس از وقوع قتل در حين فرار از صحنه جرم با لباس و دستهاي خوني، آثار باقيمانده از رد کفش متهم در محل درگيري منجر به قتل، کشف آلت قتاله در مسير فرار متهم با جستوجوي وسيع مأموران که آلوده به خون بوده است، گزارش معاينه جسد و پروانه دفن که از سوي پزشکي قانوني اردکان علت فوت بريدگي ناحيه گردن و بريدگي ناحيه قفسه سينه و ورود جسم نوک تيز برنده به داخل قفسه سينه و شوک ناشي از آن تشخيص داده شده است و نظريه پزشکي قانوني مبني بر بلوغ متهم و نظريه کميسيون روانپزشکي سازمان پزشکي قانوني کشور مبني بر اينکه متهم در زمان گذشته و حال حاضر مبتلا به جنون نبوده است (به نظر نميرسد) و اظهارات و اقارير متعدد اوليه متهم در مرجع انتظامي که با حضور قاضي بوده است، از اين رو صرفنظر از انکار مصرانه بعدي و اظهارات و دفاعيان بلاوجه وي مبني بر اينکه 2 نفر ديگر در قتل اسماعيل. ش دخالت داشتهاند و او نقشي در قتل نداشته است، چه با تحقيقات گسترده و موسع اين دادگاه هيچگونه دليلي بر حضور فرد يا افراد ديگر در صحنه جرم و قتل اسماعيل. ش توسط شخص يا اشخاص ديگري وجود ندارد که بر اين مبنا شک و شبههاي در اظهارات و اقارير صريح اوليه وي نميباشد و ساير قراين و امارات موجب حصول علم متعارف به ارتکاب جرم از ناحيه متهم ميباشد، بنابراين، دادگاه با استناد به آيه شريفه 178 سوره مبارکه بقره و آيه شريفه 45 سوره مبارکه مائده و با استناد به مواد 21 (بندهاي 1 و 4) و 9 - 192 - 193 و 194 و تبصره ماده 220 و 233 قانون آيين دادرسي کيفري و مواد 14 و 205 بند (الف) ماده 206 و 207 و 219 بندهاي يک و چهار ماده 231 و 232 و 233 قانون مجازات اسلامي، حکم به محکوميت متهم به قصاص نفس صادر نموده است. رأي صادر شده مورد اعتراض و تجديدنظرخواهي محکوم مهدي. پ و وکيل وي قرار گرفته است، ضمن اينکه وکيل در لايحه اعتراضيه خود عنوان داشته که موکل بيگناه است، فردي است دچار عقب افتادگي فکري و در خانوادهاي که برادرانش نيز معلول و عقب افتاده فکري ميباشند. مسلماً تشکيل دادگاه علني برخلاف قانون آيين دادرسي کيفري درخصوص اطفال ميباشد؛ زيرا در اين قانون به صراحت علني بودن جلسات اين دادگاه را منع نموده است.بنابراين، نميتواند دليلي عليه وي محسوب گردد و تحقيقات کاملي درخصوص شناسايي افراد صورت نگرفته و دليل بر عدم آنها نيست. ديگر اينکه ديد. در آگاهي به من محمد ت ميگفتند و آن شخص اسم من را شنيد. از آن سال من به خوزستان رفتم و پرونده سرقت نيز منتهي به
عليرضا طلابي [ ۱۳۸۸/۰۹/۱۲ ] [ 17:14 ] [ حاجی زاده نداف،وکیل پایه یک ]
|
|||||||||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |