وکیل ، وکالت ، مشاوره حقوقی در مشهد
مشاوره حقوقی تلفنی ، حضوری با وکیل پایه یک با سالها تجربه
| ||
مقدمه :سرانجام پس از مجادله طولانی ، کانون وکلای آمریکا، در میتینگ سالیانه خود در اگوست ۱۹۸۳ ، قواعد الگویی رفتار حرفه ای را (که از این به بعد قواعد مدلی نامیده می شود) تصویب نمود. همانطور که دانشجویان ، وکلاء و جامعه رهنمودهای اخلاقی جدید وکلاء را به دقت می خوانند ، احتمالاً قواعد مدلی را نیز در حالی که دو نظریه فلسفی متعارض تا کنون اخلاقیات حقوقی را تجزیه و تحلیل کرده اند ، تصور خواهند نمود . این نظریات فلسفی دو شاخه هستند : یکی از آنها مدل خود مختاری (یا استقلال) و نقطه مقابل آن مدل سوسیالیست (یا جامعه گرایی) .به نظر می رسد نویسندگانی همچون فردمن و چارلز فرید یک مدل نظری که عمده اهمیت آن روی استقلال موکل بنا نهاده شده ، در سر دارند .مدل خود مختاری به جزئیات نپرداخته و حتی کمتر از مدل سوسیالیست روشن است و هر دو یک نظریه سودگرایانه تند برای کسانی است که معیارهای رفتاری وکلاء را ایجاد می نمایند. اما آن چیزی که وجودش لازم به نظر می رسد اخلاقی و غیر سودمندانه است مدلی که بتواند به تشریح مسائل غیر متعارف وکلاء در موقعیت جاری کمک نماید و به عنوان یک راهنمای اکتشافی برای تحقیقات عملی آینده در نظر گرفته شود .هدف این مقاله ارائه تصویری از سه مدل نظری ارائه شده در خصوص اخلاق حرفه ای وکلاء یعنی مدل خود مختاری، سوسیالیست و وظیفه شناسی است و اینکه این مدلها در دایره اجرایی شان در برخی از زمینه ها مثل اصل محرمانه بودن رابطه وکیل – موکل که یکی از اصلی ترین مباحث بحث برانگیز در اخلاق حرفه ای ست ، چگونه نسبت به یکدیگر متفاوت هستند.ما اعتقاد داریم که این سه مدل همانند رئوس یک مثلث متساوی الاضلاع هستند یعنی یکی قرینه آن دو تای دیگر . بدین ترتیب یک جنبش خارج از مدل خود مختاری ضرورتاً یک حرکت در جهت مدل سوسیالیست نیست و می تواند به یک اندازه در جهت مدل وظیفه شناسی باشد .مدل خود مختاری که از سوی فرید و فردمن دفاع شده است ؛گرایش عمده وضعیت وکالت حرفه ای است. ما بر آنیم که نشان دهیم که آن، نهایتاً یک مدل اخلاقی نیست ؛اما یک نگرش حرفه ای خودکار است که در برخی مناطق مطابق با معیارهای اخلاقی است .۱- سه مدل اخلاقی – حقوقیالف: مدل خود مختاری:تشریح : نظریه فردمن – فرید راجع به اخلاق حرفه ای، آن است که وکیل همانند یک تسهیل کننده در جهت آزادی موکلش درون سیستم قانونی به شمار می رود.آنها اعتقاد دارند که استقلال شخصی، کلید منزلت بشری است. بنابراین وکیل به عنوان یک فرد حرفه ای، نقش حیاتی در کمک به اشخاصی که معلومات حقوقی ندارند، ایفاء نموده و آنها را به منزلت بشری نائل می کند. این نویسندگان در این راستا که چرا وکلاء بایستی چنین نقش دقیقی بازی کنند ، سه دلیل ارائه می دهند:اولین دلیل ، اخلاقی است. فرید می گوید : یک وکیل نه فقط قانوناً؛ بلکه همچنین اخلاقاً پذیرفته است که به عنوان هدف اصلی اش منافع موکل را پیش ببرد . یک حرفه ای، منافع موکلش را در راس برخی اهداف که منفعت جمعی دارد ، قرار می دهد. در این نظریه وکیل ،دوست موکل می شود و منافع موکل را منافع خودش می داند و تا جایی که ضروروت دارد، استقلال و آزادی موکلش را در درون قانون، محافظت و مراقبت می نماید. چرا که کمک به دیگران در فهم و درک حقوق قانونی شان اخلاقاً همیشه ارزشمند است. نقش وکیل در یک مفهوم اخلاقی با دوستی متصل شده است .فرید نتیجه گیری می کند : «وکیل یک کار شایسته اخلاقی برای هر کسی که خدمت می کند ، انجام می دهد» .دلیل دوم ، که بیان شده اینکه، مدل خود مختاری و آزادی از سیستم ترافعی عدالت کیفری محافظت و به پیشرفت آن کمک می کند. در نظریه فرید من ، اگر حقیقت آشکار شود، برخورد اصحاب دعوی لازم می آید. یک وکیل ضمن اینکه هوادار حقوق موکش می باشد، مع الوصف در غایت حقیقت نیز شریک است. وکیل ، مدافع موکلش است زیرا موکل بایستی با امکانات قانونی عظیم جامعه ، پلیس هیبت انگیز ونیروی نظامی دولتی مواجه شود. به لسان دیگر حتی اگرطرف دیگر یک وکیل تعیینی هوادار ندارد؛ اما منابع آن همیشه مناسب است. چون طرف دیگر، همیشه جامعه با امکانات مالی و قدرت قاطع آن است .وکیل در این جنگ نابرابر وضعیت موکلش را با جامعه متعادل (هم سنگ) می نماید .با پیشتیبانی برای این تعادل ممکن است مبارزه موکل با جامعه موجب معلوم شدن حقیقت شود یا شاید وقتی ما به تساوی موکل و جامعه می رسیم ؛آشکار شدن حقیقت اهمیت زیادی ندارد.بدین ترتیب در نظریه فرید تا حدودی نظریه برخورد ترافعی اصلاح شده است. یک وکیل به عنوان مایه اخلاق بایستی فعالانه منافع یا احتیاجات موکلش را به بهای اشخاص ثالث یا جامعه در نظر بگیرد .سومین دلیل اینکه ،نظریه فرید من تا حدودی ما را قادر می کند تا به خاطر اینکه مدل خودمختاری در دراز مدت منافع جامعه را بهتر تامین می کند ، این مدل را بپذیریم. شاید مفهوم آن این باشد که این مدل از نظریه «دست پنهان» که از سوی آدام اسمیت رایج شده ، برآمده است. بدین ترتیب بر مبنای دفاع از منافع موکل علیه جامعه ، شاید وکیل روی هم رفته به طور ناخواسته حافظ منافع واقعی جامعه نیز باشد .ب: مدل سوسیالیستتشریح : اگر مدل خود مختاری ترفیع دهنده منافع موکل بالاتر از دولت است؛ مدل سوسیالیست به صورت عکس عمل می کند. در مدل سوسیالیست برای اجرای اهداف، یک مصلحت طراحی شده و آن هم دولت است و حتی نظریه های قانونی نیز در خدمت دولت و منافع جامعه ارزیابی می شود. در ارتباط با شهروندان، قانون یک شیوه منظم ، راهنما و تربیتی است و به شهروند تعلیم داده شده که رفتارش را با اخلاق مطلوب اجتماعی وفق دهد. هدف غایی ، بازسازی و ایجاد دوباره فرد، مطابق با نظر دولت است . بنابراین تعجب انگیز نیست که نقش وکیل را در سیستم سوسیالیست به عنوان نماینده جامعه بررسی کنیم و نقش او به عنوان نماینده دولت فراتر از وظیفه اش نسبت به موکل می باشد. اما در این مدل وکیل احتمالاً تعارضی در وظایفش بین موکل و جامعه نمی بیند؛ از این رو که موکل بایستی رفتارش را با آنچه که از سوی دولت تنظیم شده، سازگار نماید. بنابراین وکیل در تامین منافع هر دوی دولت و موکل به بهترین نحو عمل می نماید و باید متقبل آموزش مجدد موکلی شود که از مسیر تعیین شده قانونی منحرف شده است.لذا شخصی که قانون را نقض نموده، ممکن است منتظر باشد که وکیلش مقامات دولتی را از تجاوزات وی مطلع خواهد نمود. پس موکل نمی تواند در پناه اصل محرمانه بدون (اصل محرم بودن وکیل در مقابل موکل) قرار گیرد و اگر وکیل غیر این عمل نماید (یعنی اطلاع به مقامات ) با کجروی موکل روبرو خواهد بود . حتی در مواردی که موکل تمام وقایع را به وکیلش افشاء نکرده انتظار می رود وکیل ، دادستان را در کشف حقیقت مساعدت نماید . در واقع همانطور که فرید من مطرح می نماید در سیستم سوسیالیست بین وظایف قاضی – دادستان و وکیل مدافع هیچ مرزبندی وجود ندارد. وکیل مدل سوسیالیستی دوست موکلش است تا او را به اقرار اعمال خویش تشویق نماید و سپس از او اعاده حیثیت نماید. از اینرو اعاده حیثیت (بازگرداندن مجرم به جامعه) به عنوان تنها داروی انحراف ، بهترین منفعت موکل به شمار می رود؛ همانگونه که از سوی دولت نیز به همین شکل تعریف شده است .ج : مدل وظیفه شناسی :متاسفانه وظیفه شناسی واژه ثقیلی است که از الفاظ یونانی به معنای علم وظیفه وارد شده است. این مدل بهترین نظر اخلاقی شمرده می شود که برخلاف سودگرایی است. نظریه وظیفه شناسی می گوید: برخی اعمال بدون توجه به نتایجی که برای سعادت بشر دارند، اخلاقاً اجباری هستند. برای مثال بانک وظیفه اخلاقی در اخذ دارایی سپرده گذاران ثروتمند و تقسیم آن بین سایر سپرده گذاران ندارد. حتی اگرچه، گروه اخیر ممکن است از تحمیل هزینه بر دوش یکنفر راضی باشند .اما عمل به خودی خود غلط است. به همین نحو اگر دادستان، به خاطر تحریک آرامش جامعه به لحاظ ترس از زنده بودن یک قاتل فراری،به دنبال محکومیت فردی بی گناه به جرم آدمکشی باشد ،قانون اخلاقی را نقض کرده است .رهبر وظیفه شناسی اخلاقی، فیلسوف، امانوئل کانت می گوید :یک وظیفه اخلاقی، حتی اگر منجر به صدمه دیگران شود؛ نبایستی قانون یا حقوق افراد را نقض کند. مثال مشهور وی (کانت) این بوده که حتی به بهای نجات زندگی مجنی علیه ، نمی توان به کسی که قرار است قاتل باشد، دروغ گفت. اما نظر کانت خیلی سختگیرانه است. در این مثال ،چنین انتظار می رود؛ که یک شخص، بجای میانجیگری برای توقف صدمه ،وظیفه اخلاقی به یک شخص ثالث بیگناه دارد؛ نه به کسی که تسهیل کننده صدمه به آن شخص است. از اینرو بین دو وظیفه اخلاقی یعنی از یکطرف نگفتن دروغ و از طرف دیگر پیشگیری از صدمه به شخص ثالث بیگناه، تعارض وجود دارد. وی دی رس نتیجتاً استدلال نمود که از نظریه وظیفه گرایی یا وظیفه شناسی می تواند یا ممکن است تعارضات اخلاقی منتج گردد و اینکه بر روی اعتبار جهانی هر یک از قواعد اخلاقی به بهاء محرومیت بقیه از آن، پافشاری کنیم؛ تعارض بوجود خواهد آمد. بر اساس رویکرد رس، مدل وظیفه گرایی بدین معنی است که وظایف اخلاقی نمی تواند تحت الشعاع فرضیات غیر اخلاقی قرار گیرد (مثل منافع موکل یا آزادی موکل و یا منافع دولت یا جامعه). اما این وظایف ممکن است با سایر قواعد اخلاقی تعارض پیدا نماید . هر زمان که آنها با هم تعارض پیدا می کند بایستی در جهت تجزیه و تحلیل تعارض و حل و فصل عقلانی امیدوارانه و رضایتبخش آن تلاش کرد.موارد ذیل قواعد وظیفه شناسی مرتبط (بعضاً متعارض) با یکدیگر را بیان می کند :۱- اگر A قصد ایراد صدمه جسمی یا مالی به B را دارد و Cاز این نیت A مطلع شود ، پس بایستی به عنوان وظیفه اخلاقی یعنی عمل پیشگیری از صدمه زدن به B، مثل اخطار دادن به او (اطلاع دادن)، مورد تخطئه قرار گیرد .۲- هر شخصی که تحت یک تعهد اخلاقی قرار دارد ،نباید مرتکب تقلب یا سوگند کذب شود .۳- اگر C اطلاعات محرمانه ای از Aدر اختیار دارد به استثناء مواردیکه با سایر تعهدات اخلاقی تعارض دارد ، نبایستی اسرار A را فاش نماید .۴- در برخی افراد ارزشهای اخلاقی وجود دارد ، که زیبنده وکلای حرفه ای است.مثل طریق دسترسی به مفاد قانون را به دیگران نشان دادن و یا چگونگی دسترسی به اطلاعات پیش بینی شده راجع به رفتار محتمل برخی مقامات رسمی.در بخش بعدی این مقاله تعارض بین قاعده ی ۱و۲ پیش گفته را از یک سو و بین قاعده ۳و۴ از سوی دیگر، بررسی می نمائیم .الف- مسئوله محرمانه بودن : نظریات کلی:در قسمت دوم این بخش چندین مثال از رابطه محرمانه بودن وکیل – موکل با توجه به کاربرد ویژه مدل های سه گانه نسبت بدان ، مورد بررسی قرار داده ایم. قبل از آن مناسب است به عنوان موضوع کلی تر بررسی نمائیم که : چه چیزی محرمانه تلقی می شود؟ و سه مدل اخلاقی، نسبت بدان چه نظری دارند؟اجازه دهید با یک مبنای فکری اخلاقی ساده شروع کنیم :AوC با یکدیگر دوست هستند و A از C سوال می کند؛اگر چیزی به تو بگویم، آیا آنرا محرمانه نگه می داری ؟ و C قبول می کند . سپس Aقصدش را برای ایراد صدمه جسمی شدید به B را برایش برملا می کند . علی الاصول تعهد C به B ، تلاش برای جلوگیری از ایراد صدمه نسبت به اوست (به عنوان یک شخص بیگناه). اما اکنون C با یک سوال مواجه شده : تعهد اخلاقی او به حفظ اسرار دوستش (اصل محرمانه بودن) A چه می شود ؟ آیا او می تواند خودش را توجیه نماید، که اگر تعهد به حفظ اسرار A نمی نمود، هرگز از قصد او مطلع نمی گردید (یعنی A به او چیزی نمی گفت). پس انگار که الان نیز از چیزی خبر ندارد؟ (یعنی تلاشی برای کمک به B ننماید).تعهدی که در برابر A دارد، این است که اخلاقاً قبول کرده قصدش را فاش نکند و در ازای این تعهد از قصد A مطلع شده است . A به تعهد C اعتماد کرده تا قصدش را باو بازگو کرده است . بدین ترتیب C ممکن است توجیه نماید که تحت یک تعهد اخلاقی به نام عدم افشای راز A است. از طرفی در این قضیه، C از طریق تعهدش به ،A نقش حامی را دارد . لذا بایستی آماده باشد و کاری انجام ندهد تا A اقدام به اجرای نقشه اش در جهت صدمه به B نماید . حال آیا نتیجه گیری اخلاقی C صحیح است ؟؟تعهد Cبه راز نگهداری از A ،بر ضد یک پیش زمینه عمومی اخلاقی است که نه تنها اثر تعهدی دارد ،بلکه ضمناً دلالت بر یک امر غیر اخلاقی عبارت از صدمه زدن به سایر افراد دارد. از سوی دیگر C ممکن است به A بگوید : درست است که من با شما در مورد رازداری نسبت به گفته هایت توافق کردم ، اما انتظار نداشتم، چیزی را به من بگویی که با توجه به تعهد اخلاقی من نسبت به دیگران (در ارتباط با وجدان خوب) اخلاقاً مجبور به افشاء آن هستم .یا ممکن است بگوید : شما می دانستی درصدد گفتن چیزی به من هستی که اخلاقاً مجبور به افشای آن هستم؛ پس حق نداشتی مرا ملزم به رازداری کنی. یا اینکه می تواند راه حلی ارائه دهد : حالا که شما قصدت را به من گفتی، می بینم که در ساکت نگهداشتن من حقه بازی کردی؛( از طریق گرفتن تعهد) . اما اگر من ساکت بمانم اخلاقاً همانند تو مقصر هستم. اگر من کاری نکنم و شما به B صدمه بزنید، مانند این است که من خودم به B صدمه زدم. مطمئناً شما انتظار ندارید که من در عمل غیر اخلاقی تو شریک شوم. بر این مبنا C می تواند نتیجه گیری نماید، که علیرغم تعهد به حفظ اسرار، A اگر منصرف نشود اقدام به اخطار به B نماید .این فرضیات مقدماتی برای تنظیم بحث محرمانه بودن رابطه وکیل – موکل لازم بود. همان وضعیت فرضی بالا را در نظر بگیریم با این تفاوت که C وکیل دادگستری است. مدلهای فلسفی اخلاق حرفه ای در مورد اینکه C چه تصمیمی باید بگیرد چه می گویند.مدل خود مختاری (آزادی)، ارزش فوق العاده ای برای اصل محرمانه بودن قائل است. C دوست نزدیک A است و از اینرو قصد A را نسبت به B فاش نخواهد کرد. یا در واقع C امتداد شخصیت A است و از اینرو همانطور که A ، B را خبر نخواهد کرد؛ C هم اینکار را نمی کند . این فلسفه تعبیری از ماده ۱/۲ قانون وکالت است که حفظ اسرار موکل و عدم استفاده از اسرار در هر طریق را منحصر به منافع موکل ضروری می داند .در مقایسه، مدل سوسیالیست ارزش فوق العاده پایینی برای محرمانه بودن قائل است. اگرچه C، وکیل A است؛ اما قبل از آن و در وهله اول نماینده دولت است. قصد A به ایراد صدمه بدنی شدید به B خلاف قانون است و از اینرو C بایستی به خاطر حمایت از جامعه، در مقابل نقض یکطرفه قانون، راز موکلش را فاش نماید. پیشگیری از صدمه به شخصB، از منظر مدل سوسیالیست چندان مهم نیست .اما در عوض آنچه اهمیت دارد ،صدمه به دولت است ،که در چنین مواردی به موجب قانون، نماینده فرد محسوب می شود؛ تا از B در مقابل چنین حمله هایی حمایت نماید .در مقایسه دو مدل قبلی، مدل وظیفه شناسی بازتاب قواعد مدلی (MODEL RULES) است، که به C اجازه افشاء راز موکل را به این شرط می دهد که تنها راه پیشگیری، از صدمه به B باشد. در واقع، علیرغم اینکه مدل وظیفه شناسی اخلاق حرفه ای ،به طور احساسی، افشای راز موکل را به جای جلوگیری از صدمه به B ،الزامی نموده؛ ما استدلال می کنیم که این مدل به جای اینکه افشای راز موکل از سوی وکیل را «ضروری» بداند صرفاً بایستی به وکیل «اجازه » دهد. (یعنی وکیل تصمیم گیرنده باشد) و نظر به «اجازه» داشتن وکیل به افشای راز موکل، مدل وظیفه شناسی، حقیقتاً هر مانعی که در سر راه رابطه محرمانه بودن وکیل – موکل مطرح می شود ، از بین خواهد برد. به عبارت دیگر دلیل حرفه ای مبنی بر اینکه چرا وکیل عاجز از افشای راز موکل است، وجود نخواهد داشت .تغییر مهم راجع به موضوع محرمانه بودن وکیل – موکل ، دادن پیشنهاد افشا به موکل به عنوان استثنایی به اصل محرمانه بودن است . آیا در اینصورت افشا، وضعیت را متفاوت خواهد کرد ؟ فرض کنیم در مثال قبلی ، وقتی موکل از C سوال می کند ، آیا رازش را نگه می دارد؟ C جواب دهد : آری ؛ مگر اینکه رازی که تو به من خواهی گفت، مرا در یک موقعیت اخلاقی غیر قابل دفاع قرار دهد . مثل اینکه شخصی ممکن است صدمه ببیند و قرار باشد که من ساکت بمانم ! چنین پاسخی کاملاً پارامترهای عقیده ی ما راجع به محرمانه بودن را برملا خواهد کرد . و اگر A اقدام به گفتن نقشه اش راجع به صدمه نماید ، اگر C رازش را افشا کرد، نبایستی شگفت زده شود. و C هرگز تعهد اخلاقی الزام آوری به عدم افشای آن نخواهد داشت .بنابراین تا حدیکه یک قانون مصوب اخلاقی ، شرایط اخلاقی اصل محرمانه بودن و استثنائاتش را بیان می کند، موکلین متوجه خواهند شد که محرمانه بودن از سوی سایر هنجارهای اخلاقی دیگر محدود شده است . و این اخطاری است برای موکلین که اگر قواعد مدلی اجازه ی آشکار نمودن قصد ایراد صدمه بدنی شدید به شخص دیگر را بدهد ، وکیل اختیار نقض اصل محرمانه بودن را برای پیشگیری از صدمه ضروری به دیگران ، دارد . در هر صورت در ارتباط با مسئله اخطار به موکل در هر سه مدل مشکلاتی وجود دارد .مدل وظیفه شناسی ،اینکه چه چیزی در درجه پائینی از اهمیت قرار دارد ، بیان می دارد . از سوی این مدل مقررات قانونی راجع به استثنائات قاعده محرمیت ایجاد شده است. این مقررات قطعاً اخطار کاملی به موکل محسوب می شود و در واقع ممکن است او را از بازگو کردن نقشه اش به وکیل، باز دارد و اگر وکیل چیزی نشنود تعهد اخلاقی هم ندارد و هنوز هم نتیجه این است، که A به B صدمه می زند. برای اینکه تصویر اخلاقی جذابی بسازیم فرض کنید که B طفل است و A یک سادیسم است که قصد خشونت جنسی نسبت به طفل را دارد. در اینجا مطمئناً فرض مهم پیشگیری از صدمه به B است. اگر قانون اخلاقی تصویب نموده که وکیل به A اخطار نمایدکه ممکن است، محرمیت را در مواردی استثناء نماید؛ امکان ندارد که A قصدش را به وکیل افشا نماید. بدین ترتیب از منظر اخلاقی بهتر است که A سهواً تصور کند که وکیل رازش را فاش نمی کند. در این صورت است که در چنین حادثه ای می توان از حمله ی طراحی شده ی A به طفل پیشگیری نمود. در نتیجه ی پرونده تاراسوف در کالیفرنیا دو راهی مشابهی برای روانپزشکان به وجود آمد . احساس می شود که اگر آنها (روانپزشکان) مطلقاً مجبور به حفظ اسرار نباشند مراجعین مستعد خشونت نیتشان را افشا نخواهند کرد. هیچکدام از وکلا و کارشناسان در ابتدای ایجاد روابط حرفه ای شان با موکل یا بیمار جدید، تمایلی به گفتن محدودیت های حفظ اسرار موکل ،ندارند. آنها علی رغم مشکل آفرین بودن به مرور، محرومیت را در موکلینشان، القا می کنند.به علاوه بسیاری از اشخاصیکه به طور جدی آشفته هستند و قصد ارتکاب جرائم خشن را دارند، اغلب با یک احساس جزئی، اسرارشان را افشا نموده؛ تا شنونده با یک میانجیگری آنها را متوقف نماید. اگر وکیل یا روانپزشک بعد از شنیدن راز موکل یا بیمار اقدامی نکند ،ممکن است موکل احساس نماید که جامعه نیز از او مراقبتی نکرده و بدین ترتیب اقدام به عملی کردن قصد ش نماید .در نتیجه در مدل وظیفه شناسی این که آیا یک قانون مصوب اخلاق حرفه ای مشتمل بر وضع یک استثناء صدمه ی اخلاقی واضح به اصل محرمانه بودن می باشد یا خیر، چندان مهم نیست .مشکل جدی تر در مدل استقلال (خود مختاری) موکل وجود دارد. در این مدل اگر وکیل نیت A راجع به صدمه زدن به B را افشا نماید ،مبنای ممنوع الوکاله شدن وی است. اما اگر همانند مثال قبلی مجنی علیه ،طفل باشد چطور ؟A در ارتباط با بازگو کردن قصدش به وکیل مطمئن است؛ زیرا می داند که اگر وکیل، اصل محرمانه بودن را نقض نماید، ممنوع الوکاله خواهد شد. اما مطمئناً وکیل در یک دو راهی اخلاقی سخت ، قرار خواهد گرفت. وکیل می تواند امیدوار باشد که کمیته تخلفات مربوط به وکلا او را به خاطر چنین افشایی، ممنوع الوکاله نکند .حتی اگر موکل قصد بمب گذاری در یک خیابان یا مکان عمومی را افشا نماید، وکیل بایستی به عنوان یک موضوع اخلاقی مهم، محرمیت را رعایت کند. نگه داشتن یک راز، ارزش است؛ اما مهم ترین ارزش نیست. و اگر با آن، به عنوان مهم ترین ارزش ،رفتار شود؛ همان گونه در مدل استقلال این گونه است ،زمانی که ارزش های اخلاقی تعدیل کننده ضروری برای افشا به نظر می رسند، وکلا در یک موقعیت بغرنج اخلاقی قرار خواهند گرفت .در مدل افراطی دیگر یعنی سوسیالیست ،اگر در یک قانون مصوب چنین چیزی تصویب شود (یعنی حق افشا) ممکن است در تخریب حرفه ی وکالت ،تاثیر گذار باشد .موکلین از گفتن هر چیزی به وکلا خواهند ترسید و از این رو ممکن است از رفتن نزد وکیل قطع امید کنند. فرض کنید موکل، عملی انجام داده و مطمئن نیست، که آیا آن عمل قانونی است یا غیر قانونی؟ نوعاً موکل، در مورد قانونی بودن عمل انجام داده، از وکیل سوال خواهد کرد. اما در مورد خطر اینکه ،اگر عمل انجام شده ،غیر قانونی باشد وکیل در شیپور خواهد دمید!، سوال نخواهد کرد.و به علاوه آنچه ضد قانونی است ،ضرورتاً ضد اخلاقی نیست. در ادامه به مقایسه سه مدل نسبت به یکدیگر در خصوص موضوعات بحث شده می پردازیم :۱- مدلهای استقلال و وظیفه شناسی بر علیه مدل سوسیالیستالف) رفتار انجام شده : اقرار موکل به مجرمیت :تصور نمایید که موکل، نزد وکیلش هنگام اعطای وکالت، اقرار به مجرمیت و ارتکاب جرمی نموده است. این وضعیت منجر به تعارض بین قواعد محرمانه بودن وکیل – موکل منتج از مدل استقلال و وظیفه شناسی از یک طرف و مدل سوسیالیست از طرف دیگر می شود .از این رو تمایز فاحشی برای تجزیه و تحلیل ما فراهم می کند .در این موقعیت مدلهای خود مختاری و وظیفه شناسی هر دوی محرمیت و عدم افشای اقرار موکل را لازم و ضروری می دانند .در انعکاس نظریه ی استقلال، فرید گفته است : سیستم قانونی ما آزادی هر شهروندی را از طریق استحقاق او به یک نمایندگی قانونی هواخواهانه تضمین می نماید . فرید ادعا می کند که بدون هیچ قید و شرطی در این موقعیت، نمایندگی هواخواهانه، موکل را به حفظ اسرار و ارتقاء منافعش نزد یک محکمه ی قضایی ،مستحق می سازد. بدین ترتیب تصمیم نهایی راجع به مجرمیت یا بیگناهی موکل بر عهده قاضی و هیئت منصفه است نه وکلای شخصی .در تقارن با نتایج اخذ شده از مدل استقلال، مدل وظیفه شناسی بر روی این حقیقت که متهم با محرومیت از زندگی یا آزادی از سوی دولت مواجه است ،زوم می کند. عدالت به عنوان شاخه ای از اخلاق تاکید می کند که اگر در واقع چنین فردی، مرتکب جرم شده باشد، بایستی مطابق قوانین قابل اعمال یک جامعه ی عادل بنیادی محروم گردد . این فرمول بندی مطابق مدل وظیفه شناسی یک سوال فوری برای وکیل مطرح می کند؛ آیا وکیل بایستی وکالت چنین موکلی را قبول کند؟اگر وکیل کاملاً متقاعد شود که موکل وی مجرم است ( مثلاً باور دارد که اقرار موکلش مقرون به صحت است) ما یک سری دلایل غیر مهم اخلاقی (که قانع کننده نیستند) مبنی بر اینکه چرا وکیل بایستی چنین پرونده ای را بپذیرد، می بینیم . اما فرض کنید او تنها وکیل شهر است . حتی با وجود اینکه موکل یک حق ذاتی به داشتن وکیل دارد ، مدل وظیفه شناسی ضرورتاً با حقوق اساسی هم حد و مرز نیست . قانون اساسی تا حدودی برای دولت یک دو راهی ارائه می دهد . دولت نمی تواند متهم را بدون وکیل محاکمه نماید و در عین حال وکیل تنها وکیل شهر است . در عین حال این تنهایی بدین معنی نیست که وکیل تعهد اخلاقی به دفاع از چنین متهمی دارد . در واقع بسیاری از وکلای حرفه ای ، وکالت اشخاصی که باور دارند، مرتکب جرم شده اند ، نمی پذیرند . این وکلا در حال بکارگیری یک انتخاب اخلاقی هستند . مطابق نظریه وظیفه شناسی ، اینکه آنها را وادار به دفاع از موکلین مجرم بنمائیم ، غیر اخلاقی است . با این حال بسیاری از مجموعه قوانین های اخلاقی پیشنهاد می کنند که یک وکیل، تعهد اخلاقی به دفاع از موکل مجرم دارد . اگر این موضوع که وکیل اگر چه ممکن است نمایندگی موکل مجرم را داشته باشد ، اما تعهد اخلاقی به انجام این کار ندارد ،مشخص شود؛ به روشن شدن موضوع کمک خواهد نمود .جدای از موضوع فعلی نمایندگی ، اجازه دهید، فرض کنیم که وکیل اعتقاد به اقرار موکلش به مجرمیت دارد . آیا او بایستی این اقرار را به مقامات صالح افشا نماید ؟ و یا حتی به عنوان یک شاهد برای اقرار در محاکمه حاضر شود ؟ مطابق مدل سوسیالیست این نتیجه الزامی خواهد بود . در نتیجه مجرمیت موکل، وکیل سوسیالیستی به اطلاع یافتن دولت به طوری که بتواند اقدامات تنبیهی و ترحیمی اتخاذ نماید ، مطمئن خواهد بود .در مقایسه ،مدل وظیفه شناسی ،نظر مساعدی به افشا ندارد . علیرغم در نظر گرفتن منافع دقیق موجود، موضوع مورد بحث، تهدیدی از صدمه فعلی یا آتی به اشخاص دیگر محسوب نمی شود . اگر این چنین باشد نتیجه افشا متفاوت خواهد بود ؛که در ادامه در خصوص آن بحث خواهیم کرد . در موضوع حاضر صدمه به قربانی جرم در گذشته رخ داده و تمام شده است و وظایف اخلاقی پیش گفته در اینجا موضوعیت ندارد . در اینجا موکل خودش تنها کسی است که در خطراست وآن خطر مجازات قانونی است . اگر موکل بیگناه است پس شدیداً، منفعت موثری در دادن وکالت ،برای اثبات بی گناهیش دارد و اگر مجرم است از دید مدل وظیفه شناسی چنین منفعتی وجود ندارد.اگر وکیل نداندیا باور ندارد که موکل بیگناه است یا گناهکار؛ پس بر پایه این شانس که موکل ممکن است بیگناه باشد ، وکیل بایستی نمایندگی موکل را پذیرفته و قطعاً اسرارش را افشا ننماید . در غیاب منافع متقابل ، دادن اهمیت به منفعت موکل حتی یک احتمال کوچک بیگناهی ، برای توجه به مدارج اخلاقی ،کافی است .اما ضرورتاً احتمال دسته بندی بیگناهی وجود دارد . حتی اقرار موکل به مجرمیت نمی تواند، شانس برائت موکل را به صفر برساند . برخی افراد به خاطر علل روانی ، خود فریب هستند . آنها ممکن است از نظر آسیب شناسی ، معرفینی باشند که به طور آزار طلبانه در جستجوی مجازات از سوی دولت هستند. یا ممکن است از سوی دیگران ( مثل هیپنوتیزم کنندگان) در این جهت فریب خورده باشند تا باور کنند که مرتکب جرم شده اند . یا ممکن است با پذیرش مسئولیت در جهت حمایت از دوستان خویش ، تلاش نمایند .هر نوع امکان بیگناهی باید موکل را به یک دفاع تمام عیار در جهت اقناع وجدانی هیئت منصفه و در نتیجه ،حکم برائت ، سوق دهد . بنابرا ین بر اساس مدل وظیفه شناسی، اینکه اصل محرمانه بودن نبایستی نقض گردد ، تبعیت می شود ، ضمن اینکه مدل وظیفه شناسی علاوه بر منفعت ناشی از حمایت از فرد بیگناه ،در برابر یک محکومیت ناعادلانه ، ضعف دیگری نیز وجود دارد که در این مدل از آن حمایت شده است . ضرورت حمایت از یک موکل بیگناه از سوی وکیل در جهت حضانت از تمامیت جامعه و محاکم قضایی آن الزامی است . فولر استدلال کرده که دسترسی عادلانه به سیستم قضایی، از سوی همه شهروندان به تضمین تبدیل جامعه به یک مکان امن و بی خطر، با استفاده از دادرسی های مورد استفاده جامعه، در جهت محکوم و مجازات کردن اعضاء گناهکار جامعه ، کمک می کند .در واقع عدم پذیرش دسترسی موکلین مجرم به سیستم دادرسی ، بر وضعیت آنها صحه گذاشته و عدالت سیستم قضایی را مورد سوء ظن قرار می دهد .جامعه عادل نمی تواند به طور اختصاری، یک شهروند را از طریق محروم کردن او از ورود به دادرسی قانونی ، محکوم نماید . بدین ترتیب وکیل در نمایندگی از یک موکل مجرم ، خود به خود منافع اساسی جامعه را نیز نمایندگی می کند و نقش اساسی در یکی از فرآیندهای بنیادی جامعه قضایی ایفا می نماید .ب) ر فتار مقصود : قصد ارتکابدر مقایسه با مورد قبل که روی مواردیکه جرم در گذشته ارتکاب یافته ، بحث می کند ، در این مبحث در خصوص اینکه سه مدل اخلاق راجع به اینکه آیا وکیل بایستی قصد موکلش به ارتکاب جرمی در آینده را افشا نماید یا خیر ، صحبت می شود . پاسخ به این سوال همانطور که در ادامه می بینیم بیشتر بر روی اینکه نوع جرم مقصود در چه درجه ای از اهمیت قرار دارد ، بسته است . مثلاً جرایم غیر خشن یا جنحه ها ، که صدمه چندان مهمی به اشخاص دیگر نمی زنند ، را در نظر بگیریم. مثل رانندگی بدون گواهینامه – کشیدن سیگار ماری جوانا یا نوشیدن آبجو از سوی صغیر .مطابق مدل سوسالیست، جامعه تصویب نموده که همه مجرمین از ر فتار خلاف قانون منع شده اند . و نفع جامعه زمانی است که از هر دعوی کیفری چه کوچک و چه بزرگ پیشگیری شود . لذا مدل سوسیالیست افشای قصد موکل به ارتکاب جرم از سوی وکیل را ، لازم می داند . قانون مدلی فعلی نیز چنین افشایی را اجازه ی می دهد :« یک وکیل می تواند قصد موکلش به ارتکاب جرم را افشا نماید …» مطمئناً برخی مفسرین این مقرره را فقط تجویزی برای افشای جرا یم مهم می دانند . از سوی دیگر مطابق مدل سوسیالیست نه تنها مخاطب بر عدم مرز بندی جرایم مهم و غیر مهم وادار خواهد بود، بلکه همچنین باید « می تواند افشا نماید » را بعنوان « بایستی افشا نماید »، ببینید .از طرفی مدل استقلال ، اجازه افشای قصد موکل به ارتکاب جرائم کم اهمیت را نمی دهد . و تنها در برخی اوضاع و احوال فاحش از سوی کسانی که مدل استقلال را پذیرفته اند ، نقض اصل محرمانه بودن، قابل پذیرش است . و حتی در مواردیکه (مثلاً موکل قصد ارتکاب قتل عمد را بازگو می کند) افشای قصد وی به عنوان یک استثناء به اقتضای موقعیت به اصل محرمانه بودن با اکراه وارد این مدل شده است .مدل وظیفه شناسی در تمامی مقررات کیفری که رفتار ممنوعه را غیر اخلاقی شناخته و بیش از آن مضر به اشخاص ثالث می داند، به جای جرائم مهم و غیر مهم، صدمات اساسی و غیر اساسی به اشخاص ثالث را ترسیم نموده است. به عنوان مثال پارک خارج از وقت در پارکینگ، موجب دردسر افرادی می شود که می خواهند در آنجا پارک نمایند. اما این یک صدمه ی غیر اساسی است؛ مگر اینکه یک شخص در یک منطقه ی ممنوعه که مختص آمبولانس یا ماشین آتش نشانی است، پارک نماید. البته این مثال برای جرایم کوچک است. ما می توانیم جامعه ای را ترسیم نماییم که در آن جرائم مهمی وجود دارد، که نه مضر است و نه غیر اخلاقی. (مثل قوانینی که در افریقای جنوبی برای ازدواج سیاهان با سفید پوستان مجازت شدیدی به عنوان یک جرم مهم شناخته است) به هر حال در ایالات متحده امروز، تفاوت بین جرائم مهم و غیر مهم ،معمولاً نتیجه تفاوت بین رفتار اخلاقی و غیر اخلاقی است .مدل وظیفه شناسی از مدل استقلال در ارتباط با عدم افشای قصد موکل به ارتکاب جرائم غیر مهم بهره می گیرد .۲- مدل وظیفه گرایی و سوسیالیست در مقابل مدل استقلال :اولین محل مقایسه مسئله ی افشای سوگند کذب است .الف ) آیا سوگند کذب به سیستم قضایی لطمه می زند ؟فرض کنید موکلی در پرونده ی شخصی اش جهت ادای سوگند احضار شده و مطلبی را بیان می کند که وکیلیش می داند، کذب است. آیا متعاقباً وکیل، بایستی این سوگند کذب را به قاضی افشا نماید و اصل محرمانه بودن را نقض کند ؟در یک پرونده کیفری به دلایل مختلف پاسخ می تواند، منفی باشد. اما در دعاوی مدنی چه طور ؟ مدل استقلال در پرونده مدنی هم پاسخ منفی را شایسته می داند. فریدمن باورش این است که محرمانه بودن ،ارزش برتر، در روابط وکیل – موکل به حساب می آید. قانون وکالت در پشتیبانی از نظریه فرید من بیان می دارد : وکیلی که نماینده زن در دعوی طلاق است و مطلع است که او در دوران تفریق جسمانی با شخصی غیر از شوهرش ارتباط جنسی داشته است …. و همسر به طور کذب سوگند یاد می کند که در طول ازدواج با کسی غیر از شوهرش ارتباط نداشته است …. وکیل مرتکب یک تخلف انضباطی از طریق افشای سوگند کذب خواهد بود ”.در مقابل مدل سوسیالیست در ارزش گذاری اجرای عدالت برای پیشگیری از هر جرمی تلاش می نماید (حتی سوگند کذب ) و برای حقیقت ،ارزش فوق العاده ای قائل است (تا حدی به خاطر هدف اعاده ی حیثیت از اشخاصی که بر خلاف ارزشهای قانون گذاری و صریح جامعه عمل نموده اند) لذا ضروری است که وکیل، سوگند کذب را فاش کند .قانون مدلی فعلی، اینکه وکیل، تقلب را به محکمه یا شخص زیان دیده، افشا نماید، ضروری می داند . اگر چه به وضوح به دلایل اساسی، موارد محدودی را در پرونده های کیفری، استثنا می نماید . مدل وظیفه شناسی به این نظر نزدیک است؛ اما مدل سوسیالیست را بازسازی نمی کند . ابتدا بایستی بحث مشارکت وکیل در سوگند کذب را بررسی نمائیم .اگر چه اغلب افراد متفق القولند که وکیل، ممکن نیست، اظهار نامه مالیاتی تنظیم نماید، که اساساً در برگیرنده اظهار خلاف واقع است . اما مورد حادتر ارائه شده، زمانی است که یک وکیل با سوگند کذب موکلش در جلسه محاکمه ،شگفت زده می شود . ممکن است که وکیل با نشستن درجلسه و سکوت در برابر این سوگند ،به قاضی و هیئت منصفه این امر را القاء نماید که سوگند ایراد شده،صحیح است . ممکن است که او با موافقت تلویحی با سوگند خلاف واقع انجام شده ،به عنوان شریک در سوگند کذب باشد .در حالیکه یک قانون رفتار حرفه ای ممکن است، تعریفی از رفتار وکیل در این وضعیت ارائه دهد. مثل توجه به این حقیقت که وکیل برآنچه که موکلش می گوید ، صحه نمی گذارد و در نتیجه از مشارکت در سوگند کذب فرار می کند. سوالی که باقی می ماند این است که،آیا قانون اخلاقی بایستی وکلا را از مشارکت، در چنین سوگند کذبی معاف نماید ؟ما معتقدیم که خیر. سوگند کذب به خودی خود، جرم است و یک بی حرمتی عمدی به افکار شنونده ای که انتظار دارد، سخنران، حقیقت را به زبان آورد و این انتظار حق اوست. به علاوه این معافیت سفسطه گرایانه ،موجب ناتوانی حرفه ی وکالت، در دراز مدت خواهد شد و احساس می شود که در قانون اخلاق حرفه ای ،وظیفه ی اخلاقی ،وجود ندارد. بدین ترتیب ،موافقت با سوگند کذب ،چیزی جز مشارکت در آن نیست .وکیل ممکن است برخلاف امضاء متقلبانه ی یک اظهار نامه ی مالیاتی عملاً در سوگند کذب شریک نباشد. اما سوالی که استنتاج می شود این است که آیا او می تواند با بی تفاوتی از طریق ساکت ماندن حین دروغگویی موکلش که از آن مطلع است، شریک شناخته شود ؟در غیاب تمام فروض دیگر ،معتقدیم که وکیل در صورت ساکت ماندن در چنین وضعیتی،شریک در سوگند کذب خواهد بود . اما می تواند فروض دیگری هم مطرح شود. فرض کنیم وکیل وظیفه ی دفاع از یک موکل مجرم را دارد. موکل بر روی موضعش، اصرار دارد و به وکیل می گوید: سعی خواهد کرد با سوگند دروغ از محاکمه ،فرار کند. بر اساس انچه که قبلاً گفته شد، وکیل نباید عملاً در سوگند کذب، مشارکت نماید .مثلاً بر راستگویی او نزد دادگاه صحه گذارد. اما به خاطر وظیفه و ر فتار دفاعی سوالاتی از موکل می کند که می داند پاسخ آن غیر واقعی است. و با این وجود، کذب بودن آن را به هیئت منصفه، فاش نمی کند. چگونه می توان این سطح از رضایت نسبت به سوگند کذب را جایز شمرد .مدل وظیفه شناسی در مورد این بحث بر عدم افشای جرم موکل استوار شده است و دلیلی که در این مورد ارائه می شود، این است که همیشه این امکان که موکل ممکن است ،به وکیل خود در بیان جرمش دروغ بگوید یا اینکه واقعاً دچار اشتباه شده باشد، وجود دارد. اما اگر این امکان ها در فرض ما وجود دارد، این موضوع نیز که وکیل ممکن است در باورش نسبت به اینکه موکل در حال دروغگویی است، دچار اشتباه شده باشد، قابل تبعیت است .منفعت اخلاقی که در هر دوی این موارد به دست می آید اینکه، یک شخص بیگناه، نباید موضوع مجازات کیفری قرار گیرد. این منفعت اخلاقی قویاً آشکار شده و بر مشارکت منفعل وکیل، در سوگند کذب غلبه می کند. به علاوه ترس نسبت به لوث شدن نقش وکیل در سوگند کذب، حداقل در پرونده های کیفری وجود دارد. لذا هر کسی می داند ،شخص مجرم، مستحق دفاع شدید است. دفاعی که ممکن است، علی رغم اینکه وکیل مدافع می داند ،موکل مجرم است و به همین لحاظ دروغ می گوید، ادامه یابد. و حتی اگر کسی هم این حقیقت را نداند، قاضی ممکن است در ابتدای هر پرونده ی کیفری به هیئت منصفه هشدار دهد، که وکیل مدافع به لحاظ وظیفه دفاع شدید از حق موکلش، ممکن است، از اظهارات کذب او چشم پوشی نماید .آیا این از پیش قضاوت کردن نیست ؟ شاید بستگی به این دارد که قاضی چه طور آن را بیان نماید .اما منفعت اخلاقی دیگر اینکه ما بایستی به ارزیابی این نکته که آیا وکیل بایستی از روی اجبار تسلیم سوگند کذب شود توجه نمائیم. اگر نتیجه سوگند کذب، تهدیدی در جهت صدمه به شخص ثالث است (مثل مغبون نمودن شخص ثالث نسبت به اموالش )،پس وکیل بایستی سوگند کذب را برملا کند .در یک پرونده کیفری می تواند این راه حل مطرح شود : فرض کنید موکلی که از بانک سرقت کرده منکر جرم است ؛اما به وکیلش مخفیگاه اموال سرقتی را می گوید .در اینجا نتیجه سوگند کذب، محرومیت بانک از اموالش است و وکیل باید موکل را از اینکه در اینجا در خصوص محل اموال مسروقه رابطه ی محرمانه ی وکیل – موکل وجود ندارد، آگاه نماید .شاید بهترین کار برای وکیل این است که به عنوان یک شخص مستعار به بانک یا پلیس زنگ زده و محل اختفای پول را شرح دهد. اما اگر این امر محقق نشد، پس بایستی سوگند کذب را در دادگاه فاش نماید .همانطور که مجموعه ی اقدامات بعدی به حق اساسی موکل نسبت به وکیل یعنی محرمیت، لطمه می زند. رویکرد نام مستعار، قبل از آن اخلاقاً لازم به نظر می رسد. پس اگر موکل در محاکمه به عنوان جزئی از دفاعش برای فرار از مجازات سرقت ،اظهار نماید که هرگز از محل اموال مسروقه اطلاع نداشته است ،سوگند کذب نتیجه ی موفقیت آمیزی برای بانک نخواهد داشت. زیرا اموال مسروقه از طریق فرد مستعار کشف شده است.از اینرو می توان مطابق اصول پیش دفاع شده ،از آن چشم پوشی کرد .از سوی دیگر در دعاوی حقوقی که مبلغی پول به عنوان خسارت بالقوه مطرح است، ممکن است ،سوگند کذب از سوی یک طرف، به کلاهبردای از طرف دیگر، نسبت به منافع مالی اش، منجر شود. در این موارد، وضعیت بدین گونه است که اگر وکیل قادر به صحبت با موکلش در راستای عدم ارتکاب سوگند کذب نشود (مثلاً از طریق آموزش پیش از محاکمه) مدل وظیفه شناسی افشای سوگند کذب را به دادگاه ضروری می داند. وکیل در این پرونده نمی تواند از طریق منفعل ماندن ،اجازه دهد که سوگند کذب به وقوع بپیوندد. مجموعه ای از سوگند کذب و صدمه به منافع دیگران برای غلبه بر آنچه ارزش محرمانه بودن نامیده می شود، کافی است .چرا مدل وظیفه شناسی به وضوح مقرر می دارد که سوگند کذب از سایر قواعد محرمانه مستثنی است؟ پاسخ سه جنبه دارد: اول اینکه حتی در پرونده های کیفری اگر نتیجه ی سوگند کذب صدمه ی مالی به منافع اشخاص ثالث است (مثل مورد اموال مسروقه بانک) سوگند کذب، نباید امتیازی داشته باشد .دوم اینکه، اگر موکل ،اظهار غیر مهمی را بیان می دارد، وکیل نباید افشای این سوگند کذب را به دادگاه ضروری بشناسد .سوم اینکه، فرض کنید قانون اساسی، خود ،غیر اخلاقی است. در این صورت سوگند کذب نیز غیر اخلاقی نخواهد بود. برای مثال اگر شخصی درآلمان نازی سابق ،تحت اتهام یهودی بودن است و این حقیقت را با علم به اینکه اقرار بدان ،احتمالاً او را به مرگ خواهد کشاند ،انکار نموده؛ پس وکیلش نبایستی افشای این سوگند را به محکمه ضروری بشناسد. این مثال فی الواقع نادر است. اما تفاوت فاحش بین مدل سوسیالیست که افشای آن را لازم می داند و مدل وظیفه شناسی بیان می دارد .ب) ر فتار مقصود : قصد ارتکاب صدمه شدید به شخص ثالث :قبلاً راجع به قصد موکل به ارتکاب یک جرم کم اهمیت صحبت کردیم. آنجا که مدل های استقلال و وظیفه شناسی نتیجه گیری نمودند ، وکیل نبایستی اسرار موکل را فاش نماید. در حالی که مدل سوسیالیست این افشا را لازم می دانست. اکنون به مثالهایی راجع به قوانین رفتار حرفه ای وکالتی که مدل استقلال را از دو مدل دیگر برجسته می سازد، می پردازیم .اجازه دهید قصد موکل به ارتکاب اعمالی که صدمه ی شدید به اشخاص ثالث می زند، بررسی نمائیم. دو دسته از انواع افعال را بررسی می کنیم . ۱- قصد موکل به ار تکاب یک فعل متقلبانه که می تواند باعث صدمه مالی به شخص ثالث شود . ۲- قصد موکل به ترویج یک تولید خطرناک در بازار۱- قصد موکل به ارتکاب تقلب (کلاه برداری) :مدل استقلال (خود مختاری)عدم افشای وکیل در موارد قصد موکل به ارتکاب فعل متقلبانه، ضروری می داند. به استناد توجیه مطلق محرمیت از منظر مدل استقلال، فرید من اظهار می دارد، فقط با یک اطمینان ناشی از محرمیت، موکل می تواند امورش را کاملاً با وکیل در میان بگذارد. بدون اصل محرمانه بودن، وکیل حتی از قصد موکل اطلاعی نخواهد داشت. البته به محض تحصیل نیت موکل، وکیل ممکن است به طور خصوصی، مساعی لازم را در جهت منع موکل از اتخاذ رفتار مقصود، به کاربرد. به هر حال موکل ممکن است توصیه وکیل را پذیرفته و به هر نحو اقدام به عملی نمودن نیتش نماید. اگر این اتفاق رخ دهد ،مطابق مدل استقلال ،وکیل حق ندارد همه را باخبر کند. از مدل استقلال بدین نحو انتقاد شده که ضعف وکیل در عدم امکان بر ملا کردن موضوع ،مشکل متقاعد نمودن موکل و تغییر افکارش را به وجود می آورد. مع الوصف مدل استقلال اصرار زیادی بر محرمیت دارد. حتی اگر فعل مقصود متقلبانه، جرم است و حتی برای سایر جرائمی که نتیجه آن صدمات شدید به اشخاص ثالث باشد. قانون مدلی جدید، استثناء قصد متقلبانه را در اصل محرمانه بودن حذف کرده است. حتی اگر چه همه ی پیش نویسهای قوانین مدلی مشتمل بر چنین استثنایی باشد، به وضوح قانون مدلی جدید تفاوت شدیدی بین صدمه ی جسمی و صدمه مالی ترسیم نموده است .مدل وظیفه شناسی به شدت نسبت به قانون مدلی جدید تفاوت دارد.مطابق با مدل وظیفه شناسی قصد ایجاد صدمه ی مالی شدید به شخص ثالث ،اخلاقاً اعتبار بیشتری از منفعت تامین شده ی اصل محرمانه بودن دارد. مطابق با قانون مدلی، بر محرمانه بودن افعال مجرمانه ی مقصود که نتیجه آن احتمالاً صدمه بدنی اساسی است، استثنایی وجود دارد. شاید معیارهای اخلاقی نمی تواند معین تر از واژه هایی مثل « شدید» یا «اساسی» در جملات باشد .در مقایسه با قانون مدلی جدید که مدل استقلال را پذیرفته هر دو مدل سوسیالیست و وظیفه شناسی به وضوح ،افشای قصد موکل به کلاهبرداری نسبت به شخص ثالث را مجاز شمرده اند. البته مدل وظیفه شناسی ،صدمه ی شدید مالی را ضروری می داند. در حالی که مدل سوسیالیست، مقدار کمتر از صدمه شدید را ملاک برای افشا می داند .۲- قصد موکل به توزیع مواد غذایی ناخالص :به صدمات عمومی به جامعه برگردیم .مثل قصد موکل به توزیع مواد غذایی ناخالص در بازار. این پرونده گرفتاری های مشکل و وحشتناکی مطرح می کند که مربوط به قواعد رفتاری وکیل مطابق با سه مدل گفته شده است .واضح نیست که آیا رفتار مقصود، واقعاً تشکیل دهنده فعل جزائی است یا خیر ؟ به علاوه در این موضوع، تهدید به صدمه متوجه اشخاص معینی نیست و در عوض، روی هم رفته متوجه جامعه است. با وجود این اگر چه قربانیان نامشخص هستند اما صدمه به وضوح قابل پیش بینی است .مطمئناً بسیاری از وکلا در چنین وضعیت عذاب آوری قرار گرفته اند! افشای نیت موکلی که قصد توزیع یک تولید آلوده را دارد ،ممکن است منجر به سرزنش یا تغییر وکیل از قلمرو امور موثر موکل شود. چنین نتیجه ای می تواند آرامش اقتصادی فعلی موکل را متوقف نماید . از سوی دیگر قصور در افشا اخلاقاً می تواند، غیر قابل تحمل باشد. اجازه دهید به تفکیک نظر هر یک از سه مدل را راجع به این پرونده ببینیم :برای اینکه پرونده جنبه ی رئال تری بگیرد در نظر بگیرید،وکیلی وکالت یک شرکت غذایی را برعهده دارد که قصد ناخالص کردن یکی از محصولات غذایی را با رنگ کردن از طریق یک ماده ی شیمیایی به خاطر بهبود شکل و رنگ آن را دارد . قبل از این کار شرکت گزارشی از لابراتوار دریافت می کند که حکایت از آزمایش انجام شده در خصوص آن ماده ی شیمیایی بر روی موشهای آزمایشگاهی دارد. و نشان داده که این ماده، سرطان زا است. پس از اطلاع، شرکت با وکیل خود، مشورت و درخواست مشاوره در مورد چگونگی بازاریابی ماده غذایی را می نماید. علی رغم اینکه مشاوره ی وکیل ،عدم توزیع آن است. شرکت نتیجه گیری می نماید که به خاطر جبران سرمایه گذاری انجام شده از سوی شرکاء، نسبت به آن ماده غذایی بایستی حتماً آن را توزیع نماید .شرکت استدلال می نماید که در زمان فعلی قادر به تغییر تصمیم راجع به آن ماده غذایی نمی باشد؛ به همین لحاظ شرکت به وکیل این موضوع را اطلاع داده و از او می خواهد تا وجود ماده ی ناخالص در آن ماده ی غذایی و یا اقدامات صورت گرفته از سوی شرکت در رابطه با این تولید را افشا ننماید .در عوض شرکت بیان می دارد، در صورت ایجاد خسارت ناشی از آن ماده غذایی، حاضر به جبران خسارت آن خواهد بود. با این باور که این هزینه،. کمتر از آن افشا است در واقع از وکیل می خواهد که در صورت پیش آمد چنین واقعه یا خسارتی از شرکت دفاع نماید. در چنین وضعیتی وکیل باید چه تصمیمی راجع به ارزش محرمانه بودن بگیرد ؟مطابق مدل استقلال در این مورد نیز محرمانه بودن ،غالب است. یعنی وکیل منافع موکلش را در اولویت قرار می دهد . وکیل ممکن است شخصاً با تصمیم موکل موافق نباشد و حتی به طور خصوصی تهدید به افشا نموده باشد؛ اما نباید به عنوان مقام شغلی اش موضوع را افشا نماید. همان طور که در فرض کلاهبرداری عنوان شد محرمانه بودن بر همه ی نگرانی های اخلاقی دیگر غلبه دارد .به نظر می رسد که بسیاری از وکلا با نتیجه حاصله از مدل استقلال موافق باشند . به هر حال مطابق مدل سوسیالیست وکیل به خاطر حمایت از جامعه، این صدمه ی قریب الوقوع را افشا خواهد نمود .البته مدل وظیفه شناسی پیشنهاد می کند که وکیل ابتدا بطور خصوصی فشار به افشا را به موکل وارد آورد.نگرانی اخلاقی در پیشگیری از صدمه فیزیکی شدید جایگزین محرمانه بودن می شود.در واقع نه تنها یک وکیل بلکه هر شخصی که از این تهدید مخفی مطلع باشد، بایستی بخاطر تضمین زندگی انسانها این صدمه قریب الوقوع را افشا نماید.مطابق مدل جامعه شناسی ، بایستی گفت که محرمیت نباید در پرونده هاییکه امکان صدمه اساسی قابل پیش بینی برای جامعه وجود دارد، بعنوان یک قانون بازدارنده در مقابل افشا عمل نماید.درانتها نتیجه گیری مینماییم که مدل استقلال، مجموعه احتیاجات اخلاقی نیست،بلکه مجموعه قواعدی است که بازتاب منافع شخصی حرفه وکالت است.اگرچه این مدل در مواردی با قواعداخلاقی هم پوشانی دارد؛ اما ضرورتا یک بینش اخلاقی از مشاغل حقوقی ارائه نمی دهد. اساسا اگر استقلال موکل نیاز است، بی شک مولفه اخلاقی برای ان وجود ندارد. این مدل می خواهد بگوید هر چیزی که موکل می خواهد حتی اگر غیر اخلاقی باشد ،اخلاقی است.مطمئن باشید مولفه ای از فداکاری برای وکیل وجود داردکه ظهور اخلاقی دارد.مترجم درآخر توجه وکلا را به این گفته پروفسور هودز جلب مینماید که از وی نقل قول شده است: ”اگر در وضعیتی قرارگرفتید که نتیجه آن این بود که یکی ازشما یا موکلتان به زندان می روید،کاری کنید که آن یک نفر موکلتان باشد!.”منابع:۱-l-fuller.the morality of law.rev.ed.۱۹۶۹۲-w.frankena.ethics.۲d ed.۱۹۷۳۳-anthony damato and Edward j.eberle.three models of legal ethics.۴-w.ross.the foundations of ethics(۱۹۳۹)۵-m.freedman.lawyers and ethics.supranote ۲.نوشته : ادوارد ابرال و آنتونی داماتوعضو کانون وکلای شیکاکو ، آیلینویس و استاد دانشکده حقوق نووس وسترن ترجمه مجید شعبانی برچسبها: وکیل پایه یک دادگستری [ ۱۳۹۱/۰۷/۱۲ ] [ 19:9 ] [ حاجی زاده نداف،وکیل پایه یک ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |