یکی استقلال وکلا که باعث می شود وکلا به پشت گرمی قانون و مصونیت خود اجرای قانون را مطالبه نمایند و در مقابل نظارتی که بر ایشان از طریق نهادهای مختلف از جمله قوه قضائیه هست با استقلال هرچه تمام تر در مقابل قانون شکنی توسط هر مقام و موقعیتی بایستند و به احقاق حق دست یازند.

دوم الزامی شدن وکیل برای شاکی و متشاکی است و باعث احقاق حق تمامی افراد و کم شدن زمان رسیدگی ها و غیره می شود حسابش را بکنید اگر پلها و خیابانها و خانه ها بدون مهندس ساخته شود و یا مریض ها به خود درمانی دست زنند چه کسی ضرر می بیند به غیر جامعه و خود مبتلا ها و حال می بینیم که در پرونده های حقوقی و کیفری که جان و مال و ناموس و عرض افراد در آنها تحت رسیدگی است هیچ الزامی برای حضور وکیل نیست و قضات که باید بی طرف باشند اگر بخواهند به یک طرف نگاه بیشتری داشته باشند ممکن است پای را فراتر نهاده و از آن سوی پشت بام حق را سقوط دهند و یا بیطرف بمانند و در برابر ناراستی هایی که می بینند سکوت نمایند.