وکیل ، وکالت ، مشاوره حقوقی در مشهد
مشاوره حقوقی تلفنی ، حضوری با وکیل پایه یک با سالها تجربه
| ||
شايان ذكر است كه عمده فقهاي شيعه در دفاع
از نظريه منع مطلق زنان از قضاوت به اجماعي بودن مسئله اشاره كرده اند كه
در دلايل اتي مورد ارزيابي قرار خواهد گرفت.شيخ طوسي به عنوان زمامدار و
طراح چنين نظزيه اي در فقه شيعه تاثير فراواني بر انديشه فقهاي متاخر نهاده
است تا جايي كه به ندرت فقهاي شيعه جانب جواز قضاوت زن را گرفته اند.به هر
اوصاف با توجه به نياز به ارايه دليل عقلي و شرعي بر اين بحث به ذكر دلايل
مخالفين قضاوت توسط زنان پرداخته و سپس به ارزيابي و نقد اين ادله مي
نشينيم و در نهايت نظريه خويش را با ارايه دلايل بيان خواهيم نمود.پيش از
ورود به بحت متذكر مي گردم معتقدين نظريه عدم امكان قضاوت زنان در راستاي
دلايل خويش به قران و سنت و اجماع و عقل متمسك شده اند كه در ذيل به ان
پردازش خواهد شد 1-اين دسته از فقها به ايه33 از سوره مباركه نساءكه امده
است(الرجال قوامون علي النساء)اشاره كرده اند در حالي كه مقصود از قوامون
حداكثر به معناي رياست خانوادگي مرد در امر خانواده است مترجمين قران كريم
در ترجمه اين لفظ به سرپرستي ونگهبان زنان اشاره كرده اند كه در توجيه
سرپرستي به تكليف مرد در امور مالي و قوام خانواده اشاره شده است و به هيچ
عنوان مخل ازادي هاي مشروع زنان نمي باشد چه اينكه اگر معناي قوامون را
تسليط حداكثري مرد بر زن قلمداد كنيم نه مقصود شارع را ادا كرده ايم و نه
حرمت نوع انساني را پاس داشته ايم و نيزدر رابطه خانوادگي بين زن و
شوهرمقصود از رياست مرد به معناي رياست مرسوم اداري نمي باشدچه اين نوع
رياست مستلزم سلسله مراتب اداري بوده كه با ساخت خانواده به عنوان كوچكترين
و بهترين واحد اجتماعي منافات دارد فلذا اين ايه ولو بخواهيم معناي
حداكثري از لفظ قوامون استخراج نماييم صرفا در رابطه خانوادگي بين زن و
شوهر جريان داشته و هيچ دلالتي بر منع زنان از امر قضاوت ندارد دوم اينكه
بر فرض اجازه شوهر به امر قضاوت زنان با رغبت و طيب خاطر استدلال معتقدين
به اين ايه شريفه ابتر خواهد ماند سوم اينكه در امر قضاوت زن بر زن باز
استدلال اين گروه به منا قشه كشيده مي شود 2 روايات- روايتي موسوم به روايت
ابي خديجه داريم كه از امام صادق نقل شده است كه در وسائل الشيعه امده است
(انظرو الي رجل منكم يعلم شيئامن قضايا نا فاجعلوه بينكم فاني قد جعلته
قاضيا فتحاكمو اليه) در اين روايت استدلال مي كنند كه حضرت امام صادق به
سوال كننده چنين مي گويد كه در امر مورد مرافعه به قاضي ظالم مراجعه نكنيد و
به به افرادي كه بر نظريات و گفته هاي ما اگاهند مراجعه نمائيد. معتقدين
به عدم جايز بودن قضاوت زنان اشاره مي نمايند كه در اين روايت از لفظ مرد
استفاده شده است و دلالت بر اجازه قضاوت زنان ندارددر حاليكه اولاانچه
مدلول ايه شريفه است در خصوص عذم مرافعه موضوع به قاضي ظالم و تكليف به طرح
موضوع نزد قاضي غدالت پيشه مطلع بر امر قضاوت و سيره رسول و ائمه هدي مي
باشد دوم اينكه استعمال لفظ رجل در متون و نصوص الزاما به معناي استخراج
مفهوم مرد از ان نمي باشد با اين استدلال كه در قران داريم امده است كه
خداوند براي هيچ فردي دو قلب در كالبد جسماني وي قرار نداده(ماجعل الله
لرجل في قلبه جوفين)كه در اين ايه شريقه مقصود از رجل فرد انساني است نه
مرد و از ايه نمي توان مفهوم مخالف مبني بر امكان وجود دوقلب در زنان را
فهميد-دوم اينكه انچه دليل انصراف ذهن به مفهوم مرد از معناي رجل مي شود از
باب غالب است و در صورتي مي توان از لفظ رجل معناي مرد را نمود كه به
همراه قرينه اي باشد و با الفاظي نظير امراه يعني زن بيايد و يا به نوعي
باشد كه پذيرش چنين معنايي بر غير زن در مورد سوال منتفي باشد حال انكه
بايد الغاء خصوصيت از لفظ مرد نمود و مقصود از رجل در اين ايه شريفه فرد و
نوع انساني است چه مرد باشد و چه زن باشد كه در همين راستا برخي علت امر را
در اين دانسته اند كه فرد پرسش كننده يا فرد عمل كننده به امر قضاوت مرد
بوده است فلذا جوابيه صادره حضرت نيز نمي توانسته از موضوع و افراد ان خارج
شود مثلا در سوالات فقهي و احكام از امام سئوال مي شود كه مردي در بين
خواندن نماز سه و چهار ركعتي دچار تشكيك مي شود وظيفه چيست طبيعتا گوينده
نمي تواند خارج از فرض مطرح شده جوابي بدهد كه گنجايش نام زن را هم در سوال
داشته باشد و اين به دليل موقعيت طرح سوال و جواب است و به معناي نفي اثر
جواب در جنس مونث نمي باشدسوم همين امام صادق ع كه همسر وي به نام حميده به
گواهي تاريخ از مجتهديني بوده است كه امام جعفر صادق برخي سوالات مراجعين
را به وي ارجاع مي دادند روايتي دارند كه مي فرمايند(رب امراه افقه من
الرجل)چه بسا زناني باشند كه فقيه تر از مردان باشندمثلا از اين دسته زنان
مي توان به مجتهده امين اصفهاني اشاره كرد كه نقل كرده اند علامه طباطبايي
در خصوص پرسشهايي به ايشان مراجعه و اين مجتهده داراي اثار تفسيري در باب
قران و فلسفه است چه انچه ملاك و مناط تقليد و اجتهاد است پذيزش عقلي رجوع
مقلد به مجتهد است و از اين قبيل بايد به نكته اي ديگر از ايت الله جناتي
اشاره كرد كه اشاره مي نمايد كه در دوران پيامبر و بعد از ان تا دوران
صحابه و تابعين قريب به 700 زن مجتهده داشتيم كه به اين دليل كه استعمال
لفظ مجتهد در ادبيات فقهي ما از زمان شيخ طائفه يعني شيخ طوسي شروع شد2حديث
دوم مربط به سخني است منسوب به پيامبر ص منقول از شيخ صدوق در وصيت اش به
علي ع (ليس علي النساء جمعه ولا جماعت و لا تولي القضا)يا از امام جعفر
صادق روايتي است منقول از ابن بابويه كه ازان و اقامه و امامت جماعت و
امامت جمعه و عيادت مريض و هروله بين صفا و مروه و.... امور ديگر ير زنان
نيست كه درروايت مذكور وارده افراد مجهول الهويه اي وجود دارد كه فقهاي
شيعي به ان اذعان دارنددكه حديث اول را ظاهرا فقط شيخ صدوق اشاره كرده است و
ديگر اينكه بر فزض سنديت روايت وجوب موارد اعلامي بر زنان برداشته شده است
نه اباحه عمل توسط زنان -سومين حديث منقول از پيامبر كه امده است كه (لا
يفلح قو م ولتهم الامراه)كه توسط شيخ طوسي در خلاف و در صحيح بخاري امده
است كه پيامبر فرموده اند كه قومي كه والي اش زن باشد رستگار نخواهد
شد.سلبقه اين روايت از قول شهيد مطهري را به ارسال خبري به پيامير مبني بر
اينكه سلطنت ايران به پوراندخت رسيده است عنوان كرده اند در حاليكه اين
حديث به زعم ايشان در كتب اهل شيعه نيامده است و فقط در كتاب اهل تسنن امده
است 3 – مهمترين دليل معتقدين به نظريه عدم جواز قضاوت زن مربوط به اجماعي
بودن اين امر بين فقهاست در حاليكه اجماع عنوان شده اجماعي منقول بوده كه
در بين علماي اصولي حجت نيست و از نوع اجماع محصل توسط مجتهد نمي باشد
4-عقل يا به تعبيزي با توجه به خصيصه عاطفي بودن رنان قابليت امر قضاون
براي زنان متصور نيست و سزاوار انست كه به اين امر گماشته نشوند در حاليكه
رفتار احساسي الزاما مريوط به زنان نبوده و چه بسا مرداني كه در قبال
فرايندهاي عاطفي توانايي نازل داشته و چه بسا زنان لايقي كه در قبال مصائب و
مشكلات داراي ذهنهاي طراح و جسور در امر تصميم گيري هستند [ ۱۳۹۲/۰۸/۱۶ ] [ 12:7 ] [ حاجی زاده نداف،وکیل پایه یک ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |