واژه لطف در لغت در معانی
مهربانی و اکرام،قرب و نزدیکی، کوچکی و ریزی، خفا و پنهانی، نرمی و آشکاری
به کار رفته است، و در علم تجوید تلطف به معنی اِماله است.[4]
لطف
در اصطلاح متکلمان از صفات فعل الهی است، یعنی افعالی که به مکلفان مربوط
میشود و مقصود این است که خداوند آنچه مایه گرایش مکلفان به طاعت و دوری
گزیدن آنان از معصیت میباشد را در حق آنان انجام داده و این امر مقتضای
عدل و حکمت الهی است، چنان که تبیین آن خواهد آمد عبارت ذیل تعریف مشهور
قاعده لطف است
«اللطف ما یقرب العبد الی الطاعه و یبعده عن المعصیه».
متکلمان لطف را به دو اعتبار تقسیم کردهاند:
الف:
به اعتبار این که مکلف از لطف بهره میگیرد یا نه. هر گاه از آن بهره گیری
کند، و در سایه لطف تکلیف را انجام دهد، آن را لطف «محصل» گویند. یعنی
لطفی که به مرحله تحقق و تحصل رسیده است. و هرگاه مکلف آن را به کار نبندد،
لطف را «مقرب» گویند، زیرا نقش آن درحد این بوده است که زمینه هدایت را
فراهم نموده، و در حقیقت مکلف را به طاعت نزدیک ساخته است. هر چند در اثر
سوء اختیار مکلف، تحقق نیافته است.
جامع این دو قسم، داعی گری و برانگیزگی لطف است. چنان که سید مرتضی گفته است:
«لطف
دارای دو قسم است: یکی آن که مکلف به واسطه آن انجام طاعت را اختیار
میکند، و اگر لطف نبود آن را اختیار نمیکرد، و دیگری آن که مکلف به واسطه
آن به انجام طاعت نزدیک میگردد، و جامع آن دو این است که نقش داعویت
دارند».[5]
برخی، تفاوت لطف مقرب و محصل را در این دانستهاند، که لطف مقرب با غرض از تکلیف سنجیده میشود، و لطف محصل با غرض از خلقت.[6]
ولی
اولاً: این تفاوت در کلمات متکلمان عدلیه ذکر نشده است، و ثانیاً: غرض از
تکلیف در عرض غرض از خلقت نیست، بلکه آن دو، در طول یکدیگرند