برای لطف شرایطی ذکر کردهاند که عبارتاند از:
1.
در توانایی مکلف بر انجام تکلیف نقش نداشته باشد. یعنی قدرت بر انجام
تکلیف لطف به شمار نمیآید، زیرا لطف متفرع بر تکلیف است، و قدرت از شرایط
تکلیف است، پس تا قدرت نباشد، تکلیف نیست، و تا تکلیف نباشد، لطف معنا
ندارد.
2. به الجاء و اجبار مکلف منتهی نگردد؛ زیرا،
لطف متفرع بر تکلیف است، و بدون اختیار تکلیفی در بین نیست، عبارت ذیل
بیانگر دو شرط مزبور است.
«و لم یکن له حظ فی التمکین و لم یبلغ حد الإلجاء».[8]
3.
میان لطف و تکلیف مناسبت وجود داشته باشد، زیرا لطف نقش فراخوانی و
داعیگری دارد،و داعی بودن فعلی در مورد تکلیف در گرو آن است که با آن
مناسبت داشته باشد، و با آن بیارتباط نباشد.
4. مکلف
از لطف آگاه باشد، زیرا در صورت ناآگاهی از آن، برای او نقش داعویت
نخواهد داشت. البته در این باره علم اجمالی هم کافی است. مانند این که
بداند برخی از مصائب و ناملایماتی که بر وی وارد شده، به خاطر این بوده است
که وی به خداوند توجه نموده و از گناه بپرهیزد.[9]