وکیل ، وکالت ، مشاوره حقوقی در مشهد
مشاوره حقوقی تلفنی ، حضوری با وکیل پایه یک با سالها تجربه 
قالب وبلاگ
لینک دوستان


گاهی اوقات کلاهبرداری‌ها از سوی وب‌سایت‌های ساختگی و دروغین صورت می‌گیرد.

کلاهبرداران از طریق وب‌سایت تقلبی رمزهای عبور ایمیل و کارت‌های اعتباری شما را برای ورود به وب‌سایت به‌دست می‌آورند و هر کاربر برای ورود به وب‌سایت مجبور است از سیستم امنیتی وب‌سایت بگذرد تا عضو شود و به همین خاطر بسیاری از اطلاعات شخصی‌اش را در اختیار کلاهبرداران قرار می‌دهد. گاهی اوقات کلاهبرداران داستانی از هک کردن حساب بانکی تعریف می‌کنند تا شما بیشتر توجه‌تان جلب شود و اطلاعات محرمانه‌ای را برای در امان ماندن از دست هکرها در اختیار آن‌ها قرار دهید. گاهی در یک پیام ایمیلی که کلاهبرداران می‌فرستند گفته می‌شود روی نقطه‌ای کلیک کنید غافل از این‌که شما در عوض به یک لینک مخفیانه وب‌سایت جعلی هدایت می‌شوید و با ورود به شناسه و رمزتان صدها دلار از پولتان را از دست می‌دهید.

[ ۱۳۹۲/۰۹/۱۶ ] [ 10:31 ] [ حاجی زاده نداف،وکیل پایه یک ]


در مورد قتل از روی ترحم سؤال مهمی که مطرح مـــی‌بـــاشـــد ایـــن اســت کــه اگــر مجنی‌علیه با طیب خاطر به وقوع جرم علیه خود تن در دهد و همه آثار آن را بپذیرد، آیا تقصیر مرتکب که مأذون به این عمل بوده‌ است، مرتفع می‌شود؟ آیا رضایت مجنی‌علیه سبب مشروعیت فعل مرتکب و مانع از تعقیب او در مراجع قضایی می‌گردد؟

شاید چنین به نظر آید که وقتی خود مجنی‌علیه رضایت دارد جرمی علیه او صورت گیرد، مسئولیت و مجازات از بین می‌رود؛ زیرا یک ضرب‌المثل لاتین می‌گوید: "اراده و رضایت باعث می‌شود که جرمی صورت نگیرد."  ‌

اثر رضایت مجنی‌علیه در زوال مسئولیت کیفری مرتکب جرم، اندیشه‌ای قدیمی و عامیانه است و از نظر تاریخی در حقوق روم برای حمایت از منافع افراد در مورد برخی از جرایم علیه اشخاص پذیرفته شده ‌بود؛ اما امـروزه رضـایـت مـجـنـی‌علیه عامل موجه‌کننده جرم محسوب نمی‌شود؛ زیرا در وقوع هر حادثه مجرمانه علاوه بر حیثیّت خصوصی، تعقیب جرم می‌تواند واجد حیثیّت عمومی نیز باشد. امروزه اعمال و تحمیل مجازات بر مرتکبان تنها با هدف حفظ منافع خصوصی افراد صورت نمی‌گیرد؛ بلکه برای استقرار نظم عمومی و بقای جامعه است.  ‌اگر مجازات برای دفاع از منافع خصوصی افراد تأسیس شده ‌بود، شاید پاسخ این پرسش‌ها مثبت می‌بود؛ اما همچنان‌که در تعریف جرم آمده ‌است، جرم عملی مخل نظم اجتماعی است و غرض از تأسیس مجازات بیش از هر چیز حفظ نظم و دفاع از منافع عمومی جامعه است. بنابراین چون متضرر اصلی از وقوع جرم جامعه بوده و حق مجازات از حقوق عمومی است، ازاین‌رو رضایت مجنی‌علیه که به معنای تمایل قلبی و موافقت او به این است که تعرضی برخلاف قانون علیه حقوق و آزادی‌هایش انجام گیرد، رافع تقصیر مرتکب نیست و نمی‌توان آن را دلیل اباحه عمل و مانع از اجرای مجازات به شمار آورد. در مورد بسیاری از جرایم که تـجـاوز بـه سـلامت و جان افراد محسوب می‌شوند (همچون قتل یا ضرب یا جرح) مسئولیت و تقصیر مرتکب به صرف این که بزه‌دیده به آن رضایت داده ‌است، زایل نمی‌شود؛ زیرا نفع اجتماعی اجازه نمی‌دهد که رضایت مجنی‌علیه (بزه‌دیده) جواز قتل نفس یا مجروح یا مضروب یا مصدوم کردن دیگری باشد. منفعت جامعه در این است که جان هر فرد از تجاوز دیگران مصون و در امان باشد. ‌بنابراین قاعده کلی این است که رضایت مجنی‌علیه موجب سلب مسئولیت کیفری مرتکب جرم نشده و نمی‌تواند یکی از علل موجّه‌کننده جرم محسوب شود.نباید فراموش کرد که قانون جزا از قوانین آمره محسوب می‌شود و مربوط به نظم عمومی است و اراده مجنی‌علیه قادر نیست خللی در اجرای آن پدید آورد. بنابراین رضایت مجنی‌علیه به ارتکاب افعالی که به حیات، سلامت و تمامیّت جسمی او آسیب می‌زنند، بی‌اثر است.

[ ۱۳۹۲/۰۹/۱۴ ] [ 14:26 ] [ حاجی زاده نداف،وکیل پایه یک ]


پرسش مهمی که مطرح می‌باشد این است که وضعیت قتل ترحمی در حقوق جزای ایران چگونه است؟ فرض کنید شخصی که مبتلا به مرض غیرقابل علاجی است یا غصّه‌ای او را آزار می‌دهد، از یکی از بستگان یا دوستان یا حتی پزشک معالج خود تقاضا کند که به رنج‌های او خاتمه داده و وی را بکشد و این درخواست مورد اجابت قرار گیرد. در این صورت آیا شخصی که اقدام به قتل دیگری کرده ‌است، مرتکب قتل نفس شده یا این که اقدامش مجاز بوده‌ است؟

پرسش‌هایی شبیه این سؤال نیز هـمـواره مطرح است: آیا اقدام فردی که در اثر اصرار شخص محتضر، او را از زندگی مشقّت‌بار خود می‌رهاند و به قتل می‌رساند، جرم است؟ در مواردی که فردی به دلیل بیماری صعب‌العلاج یا فقدان درمان، رضایت به قتل خود می‌دهد، آیا فاعل عمل قابل مجازات است؟ آیا در این موارد رضایت مجنی‌علیه موجب رفع تقصیر مرتکب می‌شود؟  ‌



ادامه مطلب
[ ۱۳۹۲/۰۹/۱۴ ] [ 14:24 ] [ حاجی زاده نداف،وکیل پایه یک ]


قتل از روی ترحم دارای مخالفانی نیز هست. گروه عظیم مخالفان حق مردن و قتل ترحمی بر حق زنده ماندن افراد به عنوان نشانه تقدیس زندگی پافشاری می‌کنند و معتقدند خودکشی از نظر اخلاق همان قدر ناپسند است که دیگرکشی و اساساً این دو با هم تفاوتی ندارند.  ‌

نکته اصلی رویکرد حق زنده ماندن این است که کیفیّت زندگی را به عنوان شاخص مرگ یا حیات عنوان کردن، خطر برپاشدن کوره‌های آدم‌سوزی را نه فقط برای بیماران دارای بیماری‌های غیرقابل علاج؛ بلکه برای معلولان جسمی و روانی و فقرا و طرد یا تحقیرشدگان جامعه نیز که زندگی‌شان کیفیّت دلخواه و مطلوبی ندارد، افزایش می‌دهد. رواج قتل‌های ترحمی و اندیشه کیفیّت حیات، زندگی این‌گونه افراد را بی‌ارزش تلقی خواهد کرد و خاتمه دادن به آن را نه فقط توجیه‌پذیر می‌کند؛ بلکه حتی مرحمتی به آنها خواهد دانست. اگر این‌ افراد بی‌ارزش تلقی شوند، حتی اگر براساس قانون هم مجبور به مردن نباشند، تحت فشارهای زیاد اجتماعی خویشتن را سربار جامعه دانسته و خود را خواهند کشت تا مرگ آنها هزینه‌ها و درد و رنج‌های خانواده و جامعه را کاهش دهد.

[ ۱۳۹۲/۰۹/۱۴ ] [ 14:16 ] [ حاجی زاده نداف،وکیل پایه یک ]


بحث قتل از روی ترحم گاهی از نظر عاطفی و انسانی موجب توجیه عمل می‌شود و همین امر طرفداری عدّه زیادی از مردم و موافقت آنان با این نوع از قتل را به دنبال داشته است. روز به روز بر تعداد کسانی که معتقدند مردن یا زنده ماندن حق هر فردی است و دیگران نباید در آن دخالت کنند، افزوده می‌شود. ریشه این چالش مهم در وضعیت بیمارانی نهفته است که دردهای کشنده و غیرقابل تحمل و غیرقابل علاج دارند یا در وضعیّت بی‌هوشی طولانی (کما) به سر می‌برند. عدّه زیادی از مردم معتقدند که باید به پزشکان و خانواده‌های این‌گونه افراد اجازه داده شود تا با قطع وسایل و ابزاری که ادامه حیات این بیماران را باعث می‌شود، به آنان کمک کنند تا به جای ادامه زندگی بسیار دشوار خود در چنین وضعیّت‌هایی، به صورت محترمانه بمیرند و به درد و رنج خود خاتمه دهند.

[ ۱۳۹۲/۰۹/۱۴ ] [ 14:15 ] [ حاجی زاده نداف،وکیل پایه یک ]

قتل از روی ترحم عبارت از نوعی قتل نفس است که با درخواست و تقاضا یا موافقت و رضایت مقتول (مجنی‌علیه) توسط قاتلی که دارای انگیزه رحم یا شفقت یا انسان‌دوستی است، انجام می‌گیرد. بنابراین قتل از روی ترحم را می‌توان تا حدودی با قتل و خودکشی مقایسه کرد. در جرم قتل نیز همچون قتل از روی ترحم، مقتول شخصی غیر از قاتل (جانی) است؛ اما در خودکشی فاعل جرم مفعول جرم نیز می‌باشد. به عبارت دیگر، هرگاه مجنی‌علیه قتل خود قاتل باشد، خودکشی تحقق یافته ‌است؛ اما در قتل از روی ترحم، مقتول به کشتن خود رضایت و موافقت دارد؛ ولی به دلایل مختلف همچون عدم قدرت و توانایی جسمی برای انجام خودکشی یا نداشتن جرأت و جسارت برای عملی کردن آن یا قرار گرفتن در حالتی که امکان خودکشی وجود ندارد (مانند کما) قادر به عملی کردن مقصودش نیست. ازاین‌رو فرد دیگری این عمل (کشتن) را انجام می‌دهد. بدین ترتیب، در قتل از روی ترحم مقتول (مجنی‌علیه) قصد کشتن خود را دارد؛ اما عمل کشتن توسط فرد دیگری انجام می‌شود. در این نوع قتل، مقتول دارای عنصر روانی قتل (قصد کشتن) است؛ اما عنصر مادی (عمل کشتن) توسط او انجام نمی‌شود؛ بلکه از سوی فرد دیگری صورت می‌گیرد که دارای انگیزه شفقت یا رحم یا انسان‌دوستی بوده و داعی خیرخواهانه دارد.  ‌

در واقع می‌توان گفت در قتل از روی ترحم، مقتول در قتل خود معاونت می‌کند؛ به این معنا که او قصد کشتن خود را دارد و از این نظر با قاتل دارای وحدت قصد است؛ اما در عنصر مادی جرم (عمل کشتن) مشارکتی نکرده و داخل در عملیات اجرایی جرم نمی‌شود؛ در حالی که در خودکشی مقتول در قتل خود مباشرت کرده و عنصر مادی جرم (عمل کشتن) را خود انجام می‌دهد. به بیان دیگر، در خودکشی مقتول علاوه بر داشتن عنصر روانی (قصد کشتن خود) مرتکب عنصر مادی (کشتن خود) هم می‌شود.

قتل از روی ترحم با عناوین دیگری همچون "قتل ترحمی"، "قتل از روی شفقّت"، "مرگ آرام"، "مرگ شیرین" و "اتانازی" نیز نامیده می‌شود. 

[ ۱۳۹۲/۰۹/۱۴ ] [ 14:14 ] [ حاجی زاده نداف،وکیل پایه یک ]


 

ضرورت روز افزون دادوستدهای بانکی و جایگاه مهم بانک در آماده سازی پس اندازها و کشاندن آنها به سوی تلاشهای اقتصادی مفید و تولید کننده و زاینده, باعث شده اندیشه وران مسلمان, به فکر پیدا کردن راه حلی برای پیاده کردن نظام بانکی بیفتند. نتیجه این فکر و اندیشه را در چهار گروه می توان عرضه کرد در هر کشوری, از یک سو کسان باتجربه و توانایی وجود دارند که برای تلاشها و تکاپوهای اقتصادی, سرمایه لازم را در اختیار ندارند و از دیگر سوی, کسانی هستند که با وجود دارایی و سرمایه مناسب, توان, یا علاقه لازم را برای تلاشهای مفید و زاینده و تولید کننده ندارند; از این روی وجود موسسه هایی که بتوانند این دو گروه را به هم پیوند دهند و سرمایه های نقدی و انسانی را در مسیر رشد و شکوفایی اقتصادی قرار دهند, بایسته است.
بانکها با بهره گیری از تجربه های چند صد ساله و با استفاده از شعبه های گسترده خود, بهترین و روان ترین ابزار جهت به حقیقت پیوستن این هدف به حساب می آیند. بانکها به کمک گونه گون حسابهای سپرده, وجوه مازاد بر نیاز مصرفی و سرمایه گذاری کسان و موسسه ها را جذب کرده, به صورت وام و اعتبارهای کوتاه مدت و بلند مدت, در اختیار بنگاههای اقتصادی قرار می دهند. لکن اساس کار بانکهای شناخته شده دنیا, چه در امر جذب سپرده ها و چه در دادن وام و اعتبار, (نظام بهره) است که به اعتقاد فقهای بزرگوار اسلام ربا و حرام است.
ضرورت روز افزون دادوستدهای بانکی و جایگاه مهم بانک در آماده سازی پس اندازها و کشاندن آنها به سوی تلاشهای اقتصادی مفید و تولید کننده و زاینده, باعث شده اندیشه وران مسلمان, به فکر پیدا کردن راه حلی برای پیاده کردن نظام بانکی بیفتند. نتیجه این فکر و اندیشه را در چهار گروه می توان عرضه کرد:


 

گروه نخست) در عین اعتراف به ربا بودن بهره بانکی, آن را از باب ناگزیری و نیاز, جایز دانسته است.
گروه دوم) از باب موضوع شناسی وارد شده, ناسانی و فرق ماهوی بین ربا و بهره بانکی گذاشته است.
گروه سوم) با تمسک به موارد استثناء حکم ربا, آنها را بر بهره بانکی برابر ساخته است.
گروه چهارم) با مردود دانستن تلاشهای سه گانه درصدد طراحی نظام بانکی براساس عقود اسلامی برآمده که پدیده بانکداری اسلامی و بانکداری بدون ربا, در خیلی از کشورهای مسلمان, دستاورد تلاشهای آنان است.

[ ۱۳۹۲/۰۹/۱۴ ] [ 14:3 ] [ حاجی زاده نداف،وکیل پایه یک ]


در معامله به قصد فرار از دین، معامله کننده مدیون، قصد انشای معامله را دارد منتها از آن جهت معامله می‌کند تا اموال خود را از دسترس بستانکاران خارج کند. ولی در معامله صوری اصولاً قصد انشای معامله موجود نیست. بلکه صرفاً صورتی از معامله ارایه می‌شود. پس در این نوع معامله، در حقیقت هیچ گونه معامله‌ای تحقق نمی‌گیرد. بدین جهت معامله صوری بر خلاف معامله به قصد فرار از دین باطل خواهد بود.[4]
ماده 218 قانون مدنی در اصلاحات سال 1361 نسخ ولی بعداً در اصلاح 21/8/ 1370 قانون مدنی با عبارت زیر برقرار گردید: «هرگاه معلوم شود که معامله با قصد فرار از دین به طور صوری انجام شده آن معامله باطل است». به طوری که ملاحظه می‌شود ماده 218 جدید نتوانسته است جای ماده 218 سابق را که سدی در راه سوء استفاده بعضی از اشخاص بود بگیرد؛ زیرا بدون وجود این ماده نیز معلوم بود که معامله صوری به علت فقدان قصد انشاء، باطل است و آنچه مورد ماده 218 سابق بود معامله با قصد انشاء ولی به منظور فرار از دین و محروم ساختن طلبکاران بود که این معامله باطل نبود بلکه سرنوشت آن در اختیار طلبکاران قرار داشت که می‌توانستند آن را ابطال یا تنفیذ کنند.[5]
بعلاوه ماده 218 مکرر نیز جای ماده 218 سابق را نتوانسته است بگیرد زیرا مقررات ماده به بستانکاران اجازه می‌دهد که قبل از وقوع معامله به وسیله مدیون، با اثبات این که مدیون در حال فروش اموال و انتقال اموال خود به منظور فرار از دین است، بتوانند اموال مزبور را برای استیفای حقوق ومطالبات خود به وسیله دادگاه بازداشت کنند نه اینکه پس از معامله ابطال آن را از دادگاه بخواهند.[6]
اخیراً در قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی مصوب 10/8/1377 در ماده 4 این قانون مقرراتی نزدیک به ماده 218 سابق وضع گردیده است که خلاء ناشی از نسخ ماده مزبور را تا حدودی برطرف کرده است این ماده بیان می‌دارد هر کسی با قصد فرار از ادای دین و تعهدات مالی موضوع اسناد لازم الاجرا و کلیۀ محکومیتهای مالی، مال خود را به دیگری انتقال دهد به نحوی که باقی ماندۀ اموالش برای پرداخت بدهی او کافی نباشد عمل او جرم تلقی و مرتکب به چهار ماه تا دو سال حبس تعزیری محکوم خواهد شد.
و در صورتی که انتقال گیرنده نیز با علم به موضوع اقدام کرده باشد شریک جرم محسوب می‌گردد در این صورت اگر مال در ملکیت انتقال گیرنده باشد عین آن و در غیر این صورت قیمت یا مثل آن از اموال انتقال گیرنده بابت تأدیه دین استیفاء خواهد شد.[7]
 

[ ۱۳۹۲/۰۹/۱۴ ] [ 13:48 ] [ حاجی زاده نداف،وکیل پایه یک ]


انگیزه فرار از دین هر چند از امور روانی و نوعاً مخفی است، ولی می‌تواند به کمک قراین و اوضاع و احوال کشف گردد. از آن جمله است: 1- تقارن زمان معامله با موعد مطالبه طلب بستانکار. 2- فروختن مال به ارزانتر از قیمت واقعی 3- شخصیت طرف معامله، مانند آن که مدیون، اموال خود را به یکی از خویشاوندان خود، یا یکی از دوستان صمیمی خود انتقال دهد 4- گواهی گواهان دایر بر اقرار مدیون در مورد وجود آن، قاضی را در مورد این انگیزه قانع سازد.[3]

[ ۱۳۹۲/۰۹/۱۴ ] [ 13:47 ] [ حاجی زاده نداف،وکیل پایه یک ]


 ماده 218 قانون مدنی که در سال 1370 نسخ گردیده است مقرر می‌دارد که: «هرگاه معلوم شود که معامله به قصد فرار از دین واقع شده است آن معامله نافذ نیست» قصد فرار از دین نیز یکی از جهات نامشروع است که منظور از آن همان انگیزه فرار از دین می‌باشد، منتها بین جهت نامشروع (مفاد ماده 217) و انگیزه فرار از دین دو تفاوت اساسی زیر موجود است:
1- جهت نامشروع سبب بطلان عقد است در صورتی که انگیزۀ فرار از دین در ماده 218 سابق، فقط سبب عدم نفوذ بود و این بدان جهت است که در معامله به قصد فرار از دین، منشأ عدم مشروعیت رعایت نکردن حقوق طلبکاران است، از این رو معامله غیر نافذ و سرنوشت آن در دست طلبکاران قرار می‌گرفت که اگر آن را تنفیذ می‌کردند معامله کامل می‌شد و اگر آن را رد می‌کردند معامله برای همیشه باطل می‌بود. بنابراین موجبی برای بطلان معامله فرار از دین، قبل از رد بستانکاران موجود نبود.
2- جهت نامشروع وقتی سبب بطلان عقد است که مورد تصریح قرار گیرد، در صورتی که انگیزه فرار از دین حتی اگر بیان نشده باشد، سبب عدم نفوذ معامله می‌بود.[2]
 

[ ۱۳۹۲/۰۹/۱۴ ] [ 13:46 ] [ حاجی زاده نداف،وکیل پایه یک ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره موسسه

موسسه حقوقی وکلای فرهیخته

شماره تلفن برای مشاوره حقوقی

                                 
 تلفن:    32281494    051
   
                   65 18 513  0915



051-37536008             
نشانی:  مشهد چهار طبقه،مدرس 8 ،
                                     ساختمان 121 طبقه 2  علی حاجی زاده


مشاوره حقوقی
کیفری
خانواده
ثبتی
امکانات وب
پربازدیدترین مطالب

کد پربازدیدترین




در اين وبلاگ
در كل اينترنت